A+ R A-

تبلیغات

رجیران

مطالب

شکوه ستارگان در حماسه وداع ۴

شکوه ستارگان در حماسه وداع ۴

 

 

 * شکوه ستارگان در حماسه وداع   ۴ 

=================

 اثر استاد فقید داریوش اسداللهی    ( مرداد ۱۳۴۹ )

 

 در شماره پیش , پیرامون علل شکست شوروی در جام جهانی ۱۹۷۰ مطالبی بیان داشتیم . و از جمله دلایل بزرگ شکست مورد بحث , این را یادآور شدیم که شوروی تیم بزرگ خود را نشناخت یا اینکه نتوانست روانه میدان کند و اینک دنباله مطلب  :

 

 

  شوروی در مکزیک ۷۰ , تنها یکبار آنگونه که باید بازی کرد و آن نیز برابر بلژیک بود . در این مسابقه نیز اما  شوروی بار دیگر نتوانست از ترکیب مطلوب و شایسته خود سود برد . بازیکنان آنها در این مسابقه عبارت بودند از :

 

 

دروازه بان   : آنزور کاوازا شویلی ( دروازه بان )

مدافعان       : دوزاشویلی - چسترنوف - کاپلچینی - افونین 

هافبکها       : آساتیانی - خورتیسلاوا - مونتیان 

مهاجمان     : اوروچکین - بیشوویتس - خملنیتسکی 

 

  پس از آنکه در نیمه نخست ( دقیقه ۳۴ ) ولادیمیرکاپلچینی آسیب دید  , اوگنی لوچوف جای او بمیدان آمد و در نیمه دوم نیکلای کسی لوف بجای دوزاشویلی در خط هافبک قرار گرفت . اما به تحقیق بهترین تیم شوروی همان بود که در اغاز مسابقه با بلژیک بمیدان رفت . بنابر این مربیان شوروی پس از اتمام نخستین مسابقه مقابل مکزیک دریافتند که بازیکنانی همانند لوکوفت , سربریانیکوف , پوساچ , نودیا ...... وزنه های قابل اتکا نیستند و یا دست کم در مکزیکو کمتر از دیگر یاران خود مینمایند . کسیلوف نیز , مقابل بلژیک آزمایش قبولی نداشت . پس این به آن معنا بود که ناگهان ۶ تن از بازیکنانی که بمکزیک آمده بودند , کم فروغ نشان داده اند .

 

 حال چگونه ممکن است این مصیبت را کادر فنی شوروی توضیح دهند یا تحمل کنند ؟ خود مسئله ای جداگانه است . البته نظیر این حالت در تمام تیمها بصورت دیگری وجود داشت . زیرا هر تیمی که ۲۲ بازیکن دارد از آغاز میدانست که جمعی نزدیک به ۶ تن در صورت ضرورتهای بسیار نادر بمیدان خواهند رفت و دیدیم که تیمهایی نظیر ایتالیا , برزیل و انگلستان از این تعداد استفاده نکردند . لیکن برای شوروی مساله طوری دیگر مطرح بود , زیرا شوروی از آغاز نمیدانست که این ۶ تن جزو اندوختگان درجه دومی هستند که در صورت ضرورتهای احتمالی بمیدان می آیند بلکه این عده را همان روز نخست بمیدان فرستادند و دریافت که از بازیکنان خوب و کارآمد نیستند . حتی در برابر السالوادور نیز آزمایشی کوتاه بعمل آمد و بار دیگر سره بریانیکوف و پوساچ بازیکنان دینامو کیف هر دو بمیدان آمدند و در نیمه دوم تغییر کردند و سرانجام در آخرین دقایق مسابقه  شوروی - السالوادور بود که کاچالین ترکیب تیم خود را شناخت و توانست تیم ثابت را روانه میدان اروگوئه نماید و این تیم پس از سه آزمایش - که هر کدام نمی بایست آزمایشی بوده باشد , بلکه هر کدام روزهای حقیقت بودند - شناخته شد .

 

* تیم بزرگ و شکست ...

آیا براستی این تیم بزرگ شوروی بود ؟ ..... به تحقیق این تیم را نمیتوان تیم بزرگ سرزمین پهناور شوروی دانست . شک نیست که شوروی در چند سال اخیر هرگز نتوانسته دفاعی نیرومند چون دفاع سالهای پیش داشته باشد . و اگر تنها تفاوتی وجود داشته  از ناحیه دروازه ناشی میشود و ان هم بخاطر نام بزرگ یاشین است . زیرا در این ترکیب قوی دفاعی جای یاشین را کاوازاشویلی گرفته بود لیکن همین کاوازاشویلی کوچکترین نقطه ضعفی نشان نداد و یاشین را همچنان روی نیمکت ذخیرگان نشانید .

 در این خط دفاعی کاوازاشویلی محکم و مطمئن درون دروازه جای داشت او با بدن درشت و نیرومند , سرعت انعکاسی , حضور ذهن , جهش و خروج از دروازه هیچ کمبودی نسبت به دروازه بانان ارزنده جام نشان نداد . و اگر کمتر نامی از او در ردیف گوردون بنکس و مازورکیویچ برده میشود برای این است که تا سالهای سال هر کس درون دروازه شوروی بایستد زیر نام و سایه یاشین مدفون خواهد بود بویژه در زمانیکه یاشین هنوز روی نیمکت ذخیرگان نشسته باشد .

 

جام جهانی ۱۹۷۰

* آنزور کاوازاشویلی ( دروازه بان شایسته باشگاه اسپارتاک مسکو و تیم ملی شوروی در جام جهانی ۱۹۷۰ ) او در نخستین دوره  تورنمنت بین المللی دوستی به همراه اسپارتاک  به ایران آمد و با جام قهرمانی ,  به کشورش بازگشت ........... ورزشگاه آزتک ( افتتاحیه جام جهانی ۱۹۷۰ ) - یکشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۴۹

============================

 

 

 

 * بک ها چگونه بودند ؟

 رواز دوزاشویلی ( Revaz Dzodzuashvili ) فارغ از انکه یک مدافع راست درخشان باشد  , بازیکنی بود سریع , جنگنده و یار گیر که بخصوص از لحاظ تکنیک نظیر تری کوپر Terry Cooper انگلیسی و “ ژان تیسن Jean Thissen ” بلژیکی در سطح نخست فوتبال دنیا بود . وی اصولا یک هافبک است اما جنبه های دفاعی بویژه حضور در عملیات دفاعی و سر سختی اش  برابر حریفان ,  او را یک مدافع ساخته بود . نظیر خورتیسلاوا که هافبک دفاعی می باشد اما در صورت لزوم میتواند در نقش یک مدافع وسط بازی کند . دفاع چپ شوروی  , والنتین آفونین بود که این بازیکنی آشنا برای ما ایرانیان است چرا که  او را در جام دوستی و در تیم ارتش مسکو ( زسکا ) دیدیم با این تفاوت که در تهران برای تدارک آغاز فصل فوتبال باشگاهی شوروی آمده بود ولی در مکزیک کاملا آماده شده بود .

 آفونین نیز بشیوه بکهای امروزی بیشتر در جهت تکنیک پیشرفت داشته است بهر حال او نیز مهره ای بود لازم برای دفاع شوروی که یکی از محکم ترین خطوط دفاعی در جام جهانی ۱۹۷۰ بود . چسترنوف و کاپلچینی دو یار جدا نشدنی تمام وظایف خود را چون انگشتان دست خویش میشناسند . کاپلچینی در یارگیری استاد ترین مدافعان جام جهانی بود . او مامور مهار هر بازیکنی که میشد , مجالی برای او باقی نمیگذاشت . از جمله در روز مسابقه با بلژیک تا زمانی که پیشانیش آسیب ندیده بود اجازه نداد که وان هیمست رهبر خط حمله بلژیک حتی یکبار بر توپ تسلط یابد . وظیفه کاپلچینی این بود که سنتر فوروارد یا یکی از فورواردها های حساس حریف را بسختی مهار کند و براستی هیچ بکی نظیر او در جام جهانی از عهده این کار بر نمی آمد .

 چسترنوف همچنان نیرومند و مسلط بر جبهه دفاعی بود یاد آور شوم که چسترنوف , کاپلچینی و آفونین سه دفاع ممتاز شوروی , هر سه در تیم ارتش مسکو ( زسکا ) در تهران بازی کردند و همین دفاع نیرومند بود که از پیکان دو گل دریافت کرد ولی باید توجه داشته باشیم که شرایط بدنی این سه در دو زمان مورد اشاره ( تهران و مکزیکو ) تفاوت داشت .

 

 

آلبرت چسترنوف و والنتین کاپلچینی

* دو ستاره بزرگ تاریخ فوتبال شوروی که سه ماه قبل از حضور در جام جهانی ۱۹۷۰ , برای حضور در دومین دوره  تورنمنت بین المللی دوستی , بهمراه تیم فوتبال قدرتمند باشگاه زسکا مسکو , به ایران  آمدند و در فینال , مقابل نماینده ی ایران " پیکان " بازی کردند . دو ستاره در کلاس جهانی که در ردیف بهترین مدافعان جام جهانی ۷۰ نیز بودند . آلبرت چسترنوف یکبار نیز چند سال پیش از جام دوستی , در دوران جوانی به ایران آمده بود . 

============================ 

 

 شرح وظایف آلبرت چسترنوف در جام جهانی ۱۹۷۰ , همانند جام جهانی ۱۹۶۶نبود . در جام جهانی ۶۶ او با فاصله  از مدافعان دیگر , یک مدافع کاملا آزاد بود , ولی در جام جهانی ۷۰ شیوه بازی او تفاوت داشت و مکانی در میان مدافعان و خیلی نزدیک تر از قبل  بر عهده داشت . او در مسابقات ۶۶ بکی آزاد چون بک شیوه “ ورو ” ( مقید ) بود . در حالیکه در جام ۷۰  او یک مدافع نزدیک به شیوه “ لیبرو ” ( غیر مقید و آزاد ) بود و باز با لیبرو از این لحاظ تفاوت داشت که نزدیکتر به صحنه عملیات جای میگرفت .

 او بدون آنکه مامور مستقیم مهار یکی از حریفان باشد ضمن حفظ مرکز دفاع , مدد کار هر یک از مدافعان بود در زمانیکه صاحب توپ میشد آن را مهار میکرد و از ان یک پاس میساخت و یا در مواقع حساس خود بجلو می تاخت میتوان گفت او وظیفه ای حد فاصل , بابی مور انگلیسی و لوئیجی چرا ایتالیایی داشت .

 پیش از جام جهانی ۷۰ در فصل تدارک تیم ملی , بسیاری از منتقدان شوروی به شیوه دفاعی تیم ملی انتقاد کردند . تساوی ۲ بر ۲ با آلمان شرقی و شکست یک بر صفر از سوئد , دامنه انتقادات را وسعت داد . استاروستین رهبر تیم اسپارتاک مسکو و نیکیتا سیمونیان ( Nikita Simonyan ) که سر دسته منتقدان بودند آنها اصول انتقادات خود را بر روح دفاعی تیم شوروی بنیان نهاده و از کم اثری چسترنوف دور از خط وافعی دفاع بشدت انتقاد کرده بودند .

 

" در جام جهانی ۱۹۶۶ با نمایش عالی شیوه دو دفاع انگلیسی یعنی ( جرج کوهن و روی ویلسون ) که پیوسته همانند دو پیستون متحرک در دو سوی زمین , در حرکت بودند  و بنام بکهای گوش لقب گرفتند , اصولا تحرکی چشمگیر در شیوه بازی بکهای کناری بوجود آمد . پیش از آن نیز بکهایی نظیر جیاسنتو فاکتی و نیلسون دو سانتوس نمایشی از این شیوه جدید ارائه کرده بودند . لیکن میدان بزرگ جام جهانی نمایشگاه بزرگی است و هر چیزی که در ان مورد پسند آید و موفق شود سرمشق میگردد . بدین روی بود که شیوه بازی “ کوهن - ویلسون ” سرمشقی تایید شده برای بکهای کناری جهان شد "

 

شکوه ستارگان در حماسه وداع

* در جام جهانی ۱۹۶۶ , تیم ملی انگلستان با ارائه یک فوتبال نوین که مبتنی بر  استفاده پیستونی از دو مدافع کناری بود ,  تحولی شگرف در جهان فوتبال پدید آورد . روی ویلسون ( راست ) و جرج کوهن ( چپ ) دو مدافع کناری بودند که وظیفه داشتند بی وقفه در دو سوی زمین حرکت نمایند ...... فینال جام جهانی ۱۹۶۶ - ورزشگاه ویمبلی شنبه ۸ مرداد ۱۳۴۵ 

============================= 

 

  بنابر این فوتبال شوروی نیز همانند اغلب تیمهای حاضر در جام جهانی , روش فوتبال انگلیسی را برگزید .... اما هنگامی که کادر فنی از جمله آقای سرمربی ( گاوری کاچالین  Gavril Kachalin ) با انتقاد روبرو شد که اهمیت فراوانی به جنبه دفاعی تیمش میداد از خاصیت نفوذی بکهای کناری , کاست و در مقابل آلبرت چسترنوف را اندکی جلوتر کشید .

 

 

 

 * دفاع شوروی نفوذی نبود ....

  در جام جهانی ۱۹۷۰ شاهد بودیم که در دفاع فوق فشرده ای نظیر اروگوئه , مدافعانی همچون لوئیز اوبیناس و یا خوان موجیکا نیز , فرصت هجوم می یافتند و بعنوان مثال همین موجیکا بود که گل دوم اروگوئه را برابر اسرائیل بثمر رساند . در تیم انگلستان تری کوپر , همانند روی ویلسون جام ۱۹۶۶ یک “ مدافع و مهاجم ” تمام عیار بود . در برزیل نیز کارلوس آلبرتو آزادی کامل داشت و در اغلب موارد یک پاسور شوتزن مقابل دروازه حریفان بود در المان برتی فوگتس بی وقفه , در تمام طول زمین تنفس میکرد . ...

 اگر چه در جام جهانی ۱۹۷۰ , در کمتر تیمی  دو بک “ مدافع - مهاجم ” نظیر انگلستان ۱۹۶۶ دیده شد اما  بهر روی در هر تیم , حداقل یک مدافع , به شیوه انگلیسی مشاهده میشد . در حالیکه در تیم شوروی اینگونه نبود و  اگر بکهای مهاجم دیده میشد کاملا نادر و بر حسب موقعیت های ضروری بود و چسترنوف شاید در هر مسابقه بیش از ۵ بار نیز  نفوذ نمیکرد .

 در جام جهانی ۱۹۷۰ بیشتر تیمهایی بدون گوش بازی میکردند , صاحب بکهای نفوذی بودند . یعنی وظیفه نفوذ های جانبی را - که باید گوشها داشته باشند - به بکها سپرده بودند . و دیدیم که در جام جهانی ۱۹۶۶ نیز انگلستان از این خاصیت سود برد . لیکن شوروی بتحقیق گوشهای ارزنده ای نداشت تا بخاطر آنها نقش نفوذی بکها را از بین ببرد . 

 بغیر از کاپلچینی که ماموری مطلقا دفاعی بود سه بک دیگر مهار کننده و توپ رسان بودند . اما این نمیتواند بیک خط دفاعی خاصیت نفوذی بخشد . زیرا زمانی که تری کوپر یا کارلوس آلبرتو پا بتوپ هجوم میکردند . با نفوذ سریع خود نه تنها تعداد مهاجمان را زیاد میکردند بلکه عوامل میانی حریف را خنثی می نمودند در حالیکه بکهای پاس ده شوروی نمیتوانستند خاصیت عوامل میانی حریف را نابود کنند و در همین حال بر تعداد مهاجمان تیم خود بیافزایند . 

جام جهانی ۱۹۷۰ افتتاحیه

* شوروی - مکزیک ( افتتاحیه جام جهانی ۱۹۷۰ ) ................... استادیوم آزتک -  یکشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۴۹

=============================== 

 

 

 

 

* خط میانی ....

در خط میانی شوروی , آشنای دیرین بازیکنان تیم ملی ایران " مورتاز خورتیسلاوا Murtaz Khurtsilava " نقشی مغایر با آن داشت که در تیم فوتبال باشگاه  دینامو تفلیس دارد . خورتیسلاوا که یکی از بهترین مهره ها و بهترین بازیکنان میانی تیم ملی شوروی است در مکزیک یک مدافع بود ! .... او در پست هافبک میانی بازی میکرد و نزدیک به چسترنوف و کاپلچینی قرار میگرفت . وظیفه اش خنثی کردن عملیات دومین سنتر فوروارد حریف , کمک به  کاپلچینی و چسترنوف و پیشگیری در عملیات دفاعی بود و هنگامیکه پا بتوپ میشد , کمتر از درون  نیمه ی زمین خودی خارج میشد و اغلب به دادن یک پاس ساده اکتفا میکرد . در وافع  او در چهارچوب شیوه بازی  یک هافبک دفاعی , اسیر شده بود . بدین روی هافبک معروف و ممتاز گرجستان نمیتوانست از تمام ویژگیهای تکنیکی و تجربی خود در خدمت عملیات حاد تجربی تیمش استفاده نماید . بنابر این در می یابیم که شوروی در جام جهانی مکزیک  ۵ مدافع دارد و اگر چسترنوف را اندکی جلوتر آورده با محدود کردن عملیات نفوذی بکهای کنار و خورتیسلاوا باز هم جنبه دفاعی  را کاملا حفظ کرده و در این راه توجهی یه انتقادات کارشناسان نداشته است . 

 بی گمان بازیکنی نظیر کاخی آساتیانی Kakhi Asatiani بهمین جام جهانی ختم نخواهد شد او بازیکنی درشت اندام , کشیده , سریع و نیرومند است که تکنیک بسیار قوی و عملیات جالب انفرادی دارد . اندان رشید , سینه و گردن برافراشته و نفوذهای بلند و سریعش , گاهی بکن بائر را بخاطر متبادر می سازد و ویژگی های دفاعی اش یاد آور ورونین است . 

 در روش دفاعی شوروی , آساتیانی علیرغم بهره مندی از توان بالای نفوذی و شوتهای سهمگین راه دور اما , همواره محصور در شیوه دفاعی تیم شوروی بود . اگر بخواهیم نظیری برای آن بیابیم بهتر است به جام جهانی ۶۶ بازگردیم و مهره ممتازی نظیر بکن بائر را منحصر به مهار بابی چارلتون مشاهده کنیم و یا در همان جام ورونین را منحصر به مهار اوزه بیو در مسابقه شوروی - پرتغال ........ که هر دو مثال , دلایلی برای اتخاذ تصمیم اشتباه در استفاده از بکن بائر و ورونین در آن دو مسابقه می باشد . 

 اما آساتیانی چون این دو , قدم به قدم  مامور مهار بازیکن بخصوصی نبود بلکه وظیفه ای نظیر خورتیسلاوا داشت با این تفاوت که مکان آساتیانی اندکی جلوتر و متمایل براست بود در صورتیکه در شیوه کلی بازی , تیم شوری از لحاظ اصول می بایست مکان آساتیانی در ردیف و همسطح مونتیان باشد .

 

 * خط حمله ...

در خط حمله آناتولی بیشوویتس ( Anatoliy Byshovets ) مامور گشودن دروازه حریف بود ...... و پاسور و مکمل اش  ولادمیر مونتیان ( Vladimir Muntyan ) که یک زوج هماهنگ و هم باشگاهی که بواسطه سالها کنار هم بازی کردن  بخوبی با تفکر و روش بازی یکدیگر آشنا بودند . اما اهمیتی که شوروی به این زوج داده بود و بحق نیز می بایست میداد , همه جانبه نبود .

 ولادیمیر مونتیان شوروی جام جهانی ۱۹۷۰

 * ولادیمیر مونتیان , مغز متفکر و عنصر تهاجمی دینامو کیف و تیم ملی شوروی .... آزتک - خرداد ۱۳۴۹

==============================

 

  در شیوه های نفوذی مبتنی بر اتخاذ یک زوج مرکزی - نظیر آنچه  از جانب برزیلیان در جام جهانی ۵۸ با وجود پله , واوا به نمایش نهاده شد - عناصر دیگری برای پیروزی  لازم است . زیرا اگر تمام توجه به این زوج باشد کار این دوگانه مرکزی و یا پیکان دو سر  با هوشیاری مدافعان حریف به اشکال بر میخورد . زیرا که تیم حریف , دفاع را در مرکز گرد می آورد و قلب دفاع خود را محکم میکند . و دفاع کردن برابر هجوم در مرکز , بمراتب آسانتر از دفاع در مقابل هجوم از کناره هاست .  کاری که اروگوئه برابر شوروی با استادی انجام داد و هرگز تسلیم نشد . 

 هنگامیکه برزیل از دو گانه مرکزی خود "  پله - واوا " در جام جهانی ۵۸ سود برد در کنار این دو عنصر تابناکی چون گارینشا داشت و در پشت این دوگانه مرگزی دی دی , زیتو و زاگالو نیز ابراز وجود میکردند . بدین روی بود که توجه مدافعان نمیتوانست منحصر به مرکز و خنثی نمودن پله و واوا باشد . زیرا خود گارینشا در گوش راست طوفان زا بود و دی دی با نفوذهای طولانی اش بسیار خطرناک بود و زاگالو نیز چون ریوه لینو همواره حضور میداشت و اگر زاگالو از منطقه ای گوش چپ ناپدید میشد , این مکان خالی , جولانگاه نیلتون دو سانتوس می گشت .

 

 

 * گوشهای شوروی کامل کننده نبودند ...

 اگر انتظار داشتیم که زوج خط حمله شوروی ( مونتیان - بیشوویتس )  موفق عمل نمایند بی تردید می بایست این کامیابی را در ارتباط مستقیم با   گوشهای  شوروی جستجو کنیم . اصولا تیمهایی که دارای دوگانه ی مرکزی هستند از هر دو گوش سود نمیجویند و حتی تیمهایی کاملا دفاعی نظیر ایتالیا بدون گوش بازی میکنند و برزیل با یک گوش یعنی جرزینهو بازی میکند . زمانیکه شوروی دو گوش دارد و بدو گانه مرکزی خود نیز اهمیت میدهد اصل بزرگ فوتبال امروز را که همان حرکت  بسوی فوتبال - بسکتبال است از دست میدهد . یعنی سیمای تیم بدین گونه میشود . ۴ بازیکن برای نفوذ و ۶ بازیکن برای دفاع در حالیکه اگر به تیمهای شایسته دیگر بنگریم , تفاوت را روشن تر در می یابیم .

 برزیل هنگام هجوم از این عناصر سود می برد .... کارلوس آلبرتو , کلوالدو و ریوه لینو , جرسون , پله , توستائو و جرزینهو و حتی گاهی اورالدو نیز پای از گلیم خود فراتر مینهاد . انگلیس علاوه بر یک دفاع کناری که معمولا تری کوپر بود از خط دفاع بابی مور را نیز به هجوم میفرستاد که این هجوم بر حسب ضرورت و موقعیت بود . یعنی از لحاظ تعداد شرکت کننده در عملیات تهاجمی بر برزیل تیم بزرگ تهاجمی نیز برتری داشت و میتوان گفت که در تیم انگلیس تنها لابونه فارغ از اندیشه تهاجمی بود  .

  شوروی شاید به نیکی میتوانست از شیوه ای خود سود ببرد .... در صورتیکه در گوش راست  بازیکنی نظیر چسیلانکو یا مترولی می داشت و در این صورت حداقل تنها در زمینه خط حمله  از لحاظ تاکتیک , سیمایی چون تیم برزیل بخود میگرفت . اگر می بینیم یاشین به چسیلانکو اشاره و از فقدان ارزشهای بالاتر از آن یاد میکند شاید به این سبب بوده است که میدید در پروسه نفوذی گوش های راست و چپ شوروی , هم همسطح دیگران نبوده و به اندازه ای نیستند که لازم بهره گیری از این شیوه باشد .

 اوراچکین و خملینسکی در گوش شوروی بازیکنانی سریع و دریبل زن و به تحقیق در تیمهای باشگاهی خود درخشان اند . لیکن در میدان جام جهانی برای پیروزی روشی نظیر شیوه ی شوروی ,  گوشهایی نظیر جرزینهو , گرابوفسکی , لیبودا و کوبیلاس لازم است . 

 

                                            ادامه دارد ........

 

شوروی در جام جهانی ۱۹۷۰