تبلیغات
جلال کشمیری
- توضیحات
- نمایش از چهارشنبه, 23 ارديبهشت 1394 11:02
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: Joomla 2.5
- بازدید: 31482
جلال کشمیری ( Jalal keshmiri )
جلال کشمیری , ستاره مانای دو و میدانی ایران در رشته های پرتابی ( پرتاب دیسک و وزنه ) مشهور به آقا جلال دو و میدانی ایران , با کسب هشت مدال آسیایی و حضوری شایسته و درخشان در سه دوره بازیهای آسیایی نام خود را بعنوان پر افتخار ترین ایرانی در عرصه بازیهای آسیایی جاودانه نمود ....
بیوگرافی :
جلال علی کشمیری متولد فروردین 1317 ( تهران ) کودکی را در محله سید نصرالدین ( خیابان خیام ) سپری .... ابتدا به فوتبال روی می آورد و بنا بر اندام درشتش مسئول حراست از دروازه بر عهده اوست سپس بسیار اتفاقی بسوی دو ومیدانی گرایش پیدا میکند آقا جلال خود در خاطراتش آن را اینگونه شرح میدهد :
.....یک روز که به اتفاق تیم فوتبال دبیرستان فرخی , در زمین شماره 5 که پشت میدان کاه فروشها بود , تمرین میکردیم .هنگامی که تیم مقابل حمله میکرد و من مراقب دروازه بودم ناگهان چیزی زوزه کشان از بیخ گوشم گذشت و جلوی پایم افتاد : یک دیسک بود و خوب شد که به سرم اصابت نکرد , نگاه کردم , دیدم گروهی کنار زمین مشغول پرتاب دیسک هستند و در پرتابشان اشتباه کرده اند و .....
با عصبانیت دیسک را برداشتم و بسویشان پرتاب کردم . این نخستین بار بود که چنین چیزی بدست میگرفتم و آنرا بدون تمرین قبلی بقول معروف الاکلنگی , پرتاب کردم آقای اکبر اولنگ که آن زمان مربی ورزش ما بود پرتاب مرا دید و بعد از تمرین فوتبال بمن گفت که چندین پرتاب انجام دهم . وقتی پرتاب کردم دیسک من چند متر جلوتر از آنها که تمرین میکردند افتاد و از آن روز همه چیز برای من آغاز شد ....
همینطور که اشاره کردم همه چیز برای من بر حسب یک اتفاق پیش آمد من تا آنروز یک جوان دبیرستانی بودم و حتی نمیدانستم چنیین ورزشی وجود دارد و اگر آن حادثه اتفاق نمی افتاد هرگز به افتخاراتم نمیرسیدم و خدا میداند بر اساس عدم آموزش چه فرصتها و چه استعداد هایی در این کشور به هدر رفته است !
تصویری جالب و ارزشمند از دوران حضور جلال کشمیری در میدان فوتبال همراه با تیم کیان و بزرگانی همانند منصور امیر آصفی - بیژن معتمدی ........ و صدری میرعمادی ( مدیر تیم فوتبال کیان و همچنین ورزشی نویس صاجب نام و پیشرو ) آقا جلال کشمیری دروازه بان تیم است و این نخستین تصویر ورزشی اوست ..... 36-1335
از 19 سالگی تمریناتش را شروع و فوتبال را رها نمود ....... و تنها با دو ماه تمرین قهرمان مسابقات آموزشگاههای تهران و سپس ایران ( 34 - 1333 ) شد یکسال بعد بطور اتفاقی نظر کریم زندی ( قهرمان اسبق دو و میدانی ) را بخود جلب نمود کریم زندی پس از مشاهده پرتاب هایش او را بشدت تشویق کرد تا این رشته را جدی تر دنبال کند و از آن پس بهمراه یکدیگر به تمرین میپردازند .با گذشت یک سال ونیم موفق میشود رکورد ایران را در پرتاب دیسک بشکند ( 1336 ) رکورد قبلی ایران متعق به خود کریم زندی بود که او را تشویق به تمرینات جدی تر نموده بود یک رفاقت پاک که در نهایت به رابطه فامیلی نیز انجامید
روز 23 تیر ماه 1339 مسابقات انتخابی تهران جهت حضور در قهرمانی کشور برگذار و جلال کشمیری در پرتاب دیسک با پرتابی معادل 02 / 45 قهرمان مسابقات انتخابی گشت .
* سکوی قهرمانی پرتاب وزنه بازیهای آسیایی 1966 و کسب مدال برنز توسط زنده یاد جلال کشمیری با پرتابی معادل 16/02 متر ....................... آذر ماه 1345
از آن پس آقا جلال کشمیری بمدت 29 سال تا آستانه 38 سالگی , رکورد دار ایران در ماده های پرتابی بود ...... او در بیش از 40 تورنمنت بین المللی شرکت و عناوین ارزشمندی را کسب نمود .... کسب سه مدال از سه دوره بازیهای آسیایی ( بصورت متوالی ) . کسب پنج مدال نام او را در تاریخ ورزش ایران بعنوان رکوردار کسب مدال از میادین آسیایی جاودانه نمود ............. بازیهای اسیایی تهران اوج هنر اقا جلال و شاخصه دوران فعالیتهای ورزشی اوست که در 35 سالگی , 2 مدال طلای بازیهای اسیایی را برای ایران به ارمغان آورد . او از سال 1974 ( پس از بازیهای آسیایی تهران ) ذیگر در رشته پرتاب وزنه , شرکت نکرد و سالهای اخر فعالیتش را تنها به پرتاب دیسک اقدام مینمود .
* جلال کشمیری بر بلندای سکو بازیهای آسیایی تهران 1974 - سکوی دوم پراوین کومار ( هندوستان ) وسکوی سوم سلمان حسام ( ایران ) - جمعه 22 شهریور 1353
جلال کشمیری بمدت 8 سال تمریناتش را در ایران پیگیری و هر آنچه در ایران میشد فرا گرفت را , آموخت اما میل و عطش بیشتر برای آموختن او را به مهاجرت وا داشت و با کمک و پیشنهاد موسس باشگاه دارایی ( علی اکبر محب ) البته به خرج خویش , راهی آمریکا شد تا تحصیلاتش را در رشته تربیت بدنی در دانشگاه نوادا ادامه دهد و در پایان نیز با اخذ مدرک کارشناسی به تحصیلات خویش در سال 1974 پایان داد .
بزرگترین دلیل موفقیت آقا جلال به گفته خودش مهاجرت بود ... چرا که او زمانی که در ایران بود رکورد هایش برای دیسک 41/50 و برای وزنه حدود 14 متر بود اما بعد از مهاجرت رکوردهایش بشدت تغییر و به ترتیب 61 متر و 18/50 ارتقا یافتند ....
* جلال کشمیری آمریکایی است !
آقا جلال کشمیری در دو دوره مسابقات المپیک ( 1964 و 1968 ) حضور یافت او در المپیک مکزیک 68 با مصدومیت از ناحیه ران شرکت و در نهایت عنوان هفدهم را کسب کرد اما المپیک 1972 که او در روزهای اوج دوران فعالیت ورزشی اش قرار داشت , به تشخیص مسئولین وقت دو و میدانی از حضور در المپیک منع شده , چرا که مسئولین فدراسیون اعتقاد داشتند جلال کشمیری آمریکایی است و صلاحیت حضور در مونیخ 72 را , با تیم ایران ندارد !
* 1344 ازدواج که ماحصل آن سه فرزند پسر ( کمال - جمال و کامی ) شایان ذکر است که فرزند کوچک جلال کشمیری راه پدر را ادامه و در رشته های پرتابی صاحب رکورد های قابل توجهی هستند
* جلال کشمیری در سالهای حضورش در آمریکا در شهر - رنو ایالت نوادا - سکونت و سالها مدیر داخلی یکی از هتل های شهرش را بر عهده داشت و با شرکت در تورنمنت های داخلی آمریکا همواره به تمریناتش ادامه میداد .او به سبب تحصیلاتش از معمولات خوبی در زمان خویش برخوردار بود آن چنانکه مقالاتش بصورت پیوسته در نشریات ورزشی و غیر ورزشی منتشر و تاثیر بسزایی در پیشرفت قهرمانان زمان خویش داشت ... انسانی آگاه , صمیمی و بسیار مهربان ...
* سرانجام آقا جلال کشمیری ( پرافتخار ترین ایرانی در بازیهای آسیایی ) در روز 17 بهمن 1377 ( سن 61 سالگی ) بسبب عارضه قلبی در ایالت نوادا در گذشت . یاد و خاطره ستاره درخشان دو و میدانی ایران را همواره گرامی میداریم .
مدیریت وبسایت جام تخت جمشید - مرداد 94
افتخارات جلال کشمیری:
بازیهای آسیایی
بازیای آسیایی تهران 1974 ( پرتاب دیسک ) طلا 82 / 56 متر
بازیای آسیایی تهران 1974 ( پرتاب وزنه ) طلا 04 / 18 متر
بازیهای آسیایی بانکوک 1970 ( پرتاب دیسک ) نقره 40 / 51 متر
بازیهای آسیایی بانکوک 1970 ( پرتاب وزنه ) نقره 96 / 16 متر
بازیهای آسیایی بانکوک 1966 ( پرتاب دیسک ) نقره 30 / 49 متر
بازیهای اسیایی بانکوک 1966 ( پرتاب وزنه ) برنز 02 / 16 متر
مسابقات قهرمانی آسیا
مانیل 1973 ( پرتاب دیسک ) طلا
سئول 1975 ( پرتاب دیسک ) نقره 53/78 متر
* مدال آورترین ایرانی در بازیهای آسیایی ... 2 طلا , سه نقره و یک برنز
رکورد های جلال کشمیری :
بهترین رکورد در پرتاب دیسک 61 متر
بهترین رکورد در پرتاب وزنه 18/50 متر
یک خاطره از اقا جلال کشمیری به نقل از استاد عطا بهمنش :
این قصه یک زندگی نیست .... واقعیتی است ....
بیژن ( بیژن رفیعی - مدیر نشریه دنیای ورزش ) من قصه نویس نیستم و میدانم که همانند تو از پس نازک کاریها بر نمی آیم چون واقعا کار من نیست . ولی تو دلم یک غم گنگ موج میزند . تب کردم و مریضم , از پنج شنبه تا حالا از شما خبر تدارم . فکر کردم باری از شانه های تو بردارم و احساسات خودم را هم راضی کنم . جلال توی بانکوک ( 1970 ) روزهای اول زیاد از بچه ها محبت ندید و وقتی کدورتها تمام شد برای محبت کردن به او وقت اندک بود این را برای همه قهرمانان و هموطنانم مینویسم . که جلال را دوست داشته باشند و چهره واقعی او را آنطور که باقی مانده با اصالت و واقعیت , به بینند .اگر دوست داشتی با چند عکس از جلال چاپ کن یادت هست روزی که رفت چه اعلان بزرگی به دیوار هتل چسبانده بود ؟ یونس ( یونس علیشیری ) از آن عکس گرفته اگر در دست باشد دلچسب است . امیدوارم یکی دو صفحه مطلب برایت تهیه کرده باشم .
ارادتمند بهمنش
اواخر کار دو و میدانی من با آغاز کار چند جوان نورس که بعد ها صاحب نام شدند , همزمان بود همیشه چنین است انسان تحولات سنی خود را دیر تر از ان موقعیکه لازم است درک میکند .بچه های خوبی بودند خیلی زود اخت شدیم . چون مثل خود من از ردیف پا برهنه ها و شلوار های وصله ای و و آدمهای صبور و خود خور بودند ارتباط ما بعد ها هم برقرار بود چون یک صفحه ورزش در مجله امید ایران داشتم و بشکل فردی و آماتور بهمراه چند دوستدار دو و میدانی در فدراسیون اقای احمد ایزد پناه کار میکردم .
با بچه ها درد دل میکردیم همان مسائلی که من را رنج داده بود آنان را نیز می آزرد . آنها از جنوب شهر می آمدند من هم با پنجاه دینار از میدان شاه تا تا سرچشمه می آمدم و از آنجا تا امجدیه پیاده گز میکردیم و وقتی که می رسیدیم می دیدیم که گروهی زودتر از من کار تمرین را آغاز کرده اند . آخر تقصیر نداشتیم بچه اعیانها و خانها با اتومبیل کورسی تا لبه پیست میراندند ! آبمیوه شان حاضر بود و لباسهای گرم ساخت اروپا , کفشهای میخی استرالیایی و اسکناس مثل ریگ ! .... وقتی من به حرفهایشان گوش می دادم کم مانده بود دیوانه شوم .
صحبت از پاپا و مامان , زیبایی های پاریس , عظمت لندن , غول پیکری و شلوغی نیویورک , شب نشینی , رقص سامبا نگرو , لباس و کراوات و پیراهن های اختصاصی و حرفهای دیگر که از گفتنش خجالت میکشم ..... آقای احمد ایزد پناه تا حدودی حرف شنوئی داشت ( آن یکی را ولش ) تا آنجا که میسر بود از سنگینی بارشان کاسته میشد و کمک نا چیزی صورت میگرفت .
چند قطره آب به کام خشک بچه ها !
پس از تمرین یک چای گرم , یک شیشه شیر و ..... چند ریال برای رفت و آمد ! اینها چیزی نبود که تشنه ای را سیراب کند بلکه تنها چند قطره آبی که به کام خشک بچه ها پاشیده میشد ..... یکی از همین بچه ها آقا جلال ( جلال کشمیری ) بود که در بانکوک دو مدال نقره در پرتاب دیسک و وزنه گرفت . واقعا پسر مردی است و در دیار غربت و آنجا که فقط اسکناس مطرح است و بس , هر کاری که از دستش بر آید برای ایرانیها انجام میدهد .
خوب بیاد دارم آقا جلال هنوز به آمریکا نرفته بود با لب ترک دار و قیافه ای خندان و دوست داشتنی با آن زبان شیرین پیاده به امجدیه می آمد و پس از دو ساعت تمرین و از دست دادن نیرو کتش را روی دوشش می انداخت و از درب جنوب شرقی امجدیه با سایر دوستان خارج میشد قدرت مالی تا با آن اندازه بود که فقط با نان بربری و پنیر و گوجه فرنگی رمقی ایجاد کند .
اندوه فقر .....
من اندوه فقر را خوب درک میکنم . این غم اگر امروز رنجم ندهد تا به آن اندازه به مغز استخوانم اثر نهاده است گه همیشه چون رشته طنابی گه صیادان بر دوش دارند و بامید صید ماهی به همدیگر ارتباط می یابند با تهی کردن کیسه ها همگام بمانم ! وقتی جلال کشمیری را چنان می دیدم به یاد روز هایی می افتم که با محمد چوبینه ( قهرمان اسبق دو و میدانی و مدیر سالهای بعد باشگاه بانک ملی ) قهرمان معروف ایران پنهانی از دیگران از نامرادی ها مینالیدیم و با سیلی صورت خود را سرخ نگاه میداشتیم .
راستی که غمخواری مردم کار ساده ای نیست . انسان را پیر میکند . و از سراب دوست داشتن باز میدارد . بهر حال چند صباحی گذشت و بادی به پرچم ها خورد و من شنیدم که اقا جلال به آمریکا رفته است و قصدش این بود که اگر میسر شد به تحصیل خویش ادامه دهد . جلال زحمت زیادی کشید کار کرد مرارتها را تحمل کرد و دور از چشم دوستان و آشنایان شب و روز کوشید تا راه خود را یافت دانشگاه و اگر اشتباه نکنم دانشگاه نوادا باشد که برای او فرصتی پیش آورد تا کمبود ها را جبران و هم درس بخواند و هم بزندگیش سر و سامانی دهد .
دو یا سه بار خبر رسید که آقا جلال سری تو سرها در آورده و رکوردهای خوبی بر جای نهاده است .همچنانکه شیوه کار جوانان است روزنامه های محلی و ایالتی را که عکسش را چاپ کرده بودند به تهران فرستاد خوشحال بودیم که آقا جلال را در کنار جی - سیلوستر می دیدیم قهرمان آمریکایی که در آن ایان رکورد دانک قهرمان پرتاب دیسک چکسلواکی را شکسته بود و انتظار میرفت که - آل اورتر - را پشت سر نهد و مدال طلای المپیک برسد ! بلاخره پیشرفت جلال سریعتر شد رکوردهای ایران را شکست و بعد ها به رکورد به رکورد اسیا دست یافت .
عکسها نشان میداد که جلال ماشالله و صد ماشائالله هیکلش به قهرمانان ینگه دنیایی رسیده و با آنان برابری میکند اینگونه مسائل دوستانش را شاد میکرد زیرا او در کشورش بخاطر صفاتی که داشت و با همه دم خور بود و خودش را برای کسی نمیگرفت دشمن و بد خواهی نداشت .
زنده باد جلال ....
روز بازیهای المپیک 1968 مکزیکو سیتی پیش آمد , جلال در آمریکا ماندگار شد کاری گرفت و زندگی اش را آب و رنگی داد یافت . از آنجا که یک ایرانی مرد وطنخواه بود هوای ازدواج بسرش زد چون مسئله اساسی بود و رنگ هوس نداشت یکی از دختران پاک دامن ایرانی را انتخاب کرد که گمان میکنم خواهر خانم آقای کریم زندی قهرمان پرتابهای ایران باشد
جلال که به مکزیک امد عضله رانش خوب کار نمیکرد و قادر نبود درست در پرتابها شرکت کند و در مقدماتی حذف شد چون این توقع که او بدور نهایی برسد دور از انصاف بود زیرا سطح رکوردهای فینالیست ها عجیب و غریب است حتی سیلوستر رفیق او هم که در آمریکا دبدبه و کبکبه داشت به جایی نرسید و پنج نفر اول که سیلوستر هم نفر پنجم بود همگی بیش از شصت متر پرتاب کردند در حالیکه سیلوستر در دور مقدماتی 50/ 63 دیسک را رها نمود در دور نهایی به 34 / 61 قناعت کرد روزیکه مسابقه پرتاب دیسک بود در یک بعد از ظهر آفتابی من بهمراه دکتر نیکخواه یار و یاور همه همه قهرمانان و ورزشکاران ایرانی , همسرش , احمد ایزدپناه و اسماعیل یگانگی به استادیوم رفتیم . با اینکه جلال با ما فاصله بسیاری داشت و صدای ما نمیرسید تا او بفهمد که در این استادیوم غول پیکر کسانی هستند که به نتیجه کارش چشم دوخته اند و همین که دیسک را دست میگیرد و بدور خود میچرخد آرزو میکنم که بیشتر و بیشتر برد داشته باشد و چند متر آن طرف تر بیافتد یک صدا با هم فریاد میزدیم زنده باد جلال .... زنده باد جلال ... ماشالله اقا جلال .... او روی برگرداند و بجانبی که صدا جهت خود را نشان میداد دست تکان داد ....
* جلال کشمیری و استادیوم المپیک یونیورسیتاریو ( Estadio Olímpico Universitario ) المپیک 1968 مکزیکو ...... مصدومیت از ناحیه ران که در تمرینات برایش پیش ۀمد , مانعی جهت موفقیت او بود ...... در تصویر , جلال کشمیری ران خود را , به دکتر و همراهان تیم ایران نشان میدهد استاد عطا بهمنش نیز در گوشه سمت راست تصویر و حضور دارد .
اتفاقا من آن روز از یک موضوع دیگر هم ناراحت شدم و آن این بود که جلال آرمی بر سینه نداشت که نمایانگر ایران باشد ... چون او از تهران نیامده بود و مستقیما از ایالات متحده به مکزیک پریده بود ! پرچم سه رنگی را بر پیراهن رکابی سفیدش سنجاق کرده و با صرف نیرو کار خود را انجام میداد بلاخره جلال با پرتاب 96 / 53 متر فکر کنم هفدهم شد
از ارزشش او نزد ما که برای هنر نمایی اش به استادیوم رفته بودیم چیزی کاسته نشد چون او در حد قدرت و و آنچه که میتوانست کوشش کرد
من ( عطا بهمنش ) در سفر مکزیک نقش دیگری بر عهده داشتم و بعنوان سرپرست کشتی گیران رفته بودم او با فرهنگ کشتی آشنایی و کشتی گیران را دوست میداشت .... یک روز یک کیف پر از خودکار آمریکایی آورد و بین همه تقسیم کرد ! خوشحال , بذله گو , بدون کلک و رفیق , همه جا با ما همراه بود برادران عبدالله موحد ( رضا و مهدی ) هر روز در استادیوم و دهکده المپیک دور و بر ما بودند کشتی بین ایران و هر جا که جریان داشت صدای آقا جلال رساتر به گوش میرسید ........
خلاصه قصدم اینست که شما بدانید جلال کشمیری یک ریز با صفای باطن و خلوص خودش همه را شیفته خود ساخته و بچه ها خاطرش را می خواستند و به او احترام میگذاشتند ... اما در المپیک بد آوردم و کشتی ایران با یک طلا موحد و دو برنز طالبی و سید عباسی نتایج درخشانی نگرفت در حالی که لیلقا طالبی و سید بیش از برنز بود و ......
وقتی به ایران آمدیم بلطف قلم شیوای دوستان قدیم , کشتی مورد حورد حمله قرار گرفت و شاید بخاطر مخالفت با دبیر فدراسیون که بنده کمترین باشم و در این رهگذر جای باز کردن مطلب نیست ( باشد تا موقع لازم ) اما جای تعجب بود که آقای جلال کشمیری طی سلسله مقالاتی که جنبه علمی داشت , نکوهش کم نظیری از کشتی در لابلای مطالب خود بسط میداد . مثلا یک هفته مینوشت که :
کشتی گیر ها کت خود را روی یک وری , روی شانه خود می اندازند و با صدای دورگه آواز و غزل میخوانند ! یا اینکه با نان بربری نمیتوان بجایی رسید و باید حتما نان تست شده بخورید ! خاصیت آناناس اینست , ویتامین ث دارد .... کشتی ورزش خوبی نیست و تعطیلش کنید , کشتی بورزش ایران لطمه میزند , همه ورزشها را نزول داده است و اگر دو و میدانی پیش نمیرود دلیلش اینست که کشتی مدال طلا میگیرد و ... و ....
از شما چه پنهان که من قلبا از این آقا جلال , رنجیده بودم و وقتی قهرمانان تیم ملی با هم صحبت میکردند از حرفهایشان درک کردم که ناراحتند و حتی قصد داشتند که نامه ای برایش به آمریکا بفرستند که آقا جلال ایوالله رفیق !
صبر و حوصله کیمیاست ....
صبر کردیم ناسزا ها تموم شد .... در کار , صبر و حوصله کیمیاست . ماصبر کردیم ناسزا ها تمام شد , آفتاب , تابید و رنگ و روغنی بر آسمان آبی پاشید بچه های کشتی باز افتخار آفریدند ... در آرژانتین , در کانادا و سرانجام در بانکوک .... لطف قضیه در این بود که آقا جلال هم در بانکوک به ما پیوست از راه که رسید مثل روزهائیکه به امجدیه می آمد خوش و شنگول و از سر شوق بر دست و روی دوستان بوسه زد .
راستش را بخواهید اول خیلی تحویلش نگرفتیم زیرا عقیده داریم که نباید بی تفاوت بود به جلال گفتم :
- مرد حسابی ! توشرم نکردی که چنین حرفهای نادرستی را عنوان کردی , روز های تلخ گذشته را از یاد برده ای ؟ حالا نان بربری , بد شد ....
ناگهان جلال رنگ داد و رنگ گرفت .... به جدش قسم خورد که او چنان ننوشته بلکه آدمهای رو سیاه که برای یک دستمال , قیصریه را به آتش میکشیدند دست برده اند و آنچه خود میخواستند عنوان میکرده اند .... جلال گفت :
- بابا من کی چنین گفتم .... من چاکر همه هستم و باز هم عاشق دلاوران ایران در صحنه مسابقات کشتی بین المللی خواهم بود .
صورت جلال را بوسیدم با خنده های بلند مخصوص بخودش دست در گردن شدیم و بلافاصله شروع کرد به حق شناسی از مردم وطنش , از همان یادگار های گذشته و از خانه ای که برای مادرش خریداری کرده تا بتواند گوشه ای از دین اش را انجام دهد و صحبت های دیگر , که خان جانش را به زیارت میفرستند .... و .....
کشتی گیران هم فردا که همدیگر را دیدیم گفتند : آقا , نگفتم که جلال پسر خوبی است و اهل این حرفها و نا حق ناشناسی ها نیست ! کسانیکه قصد داشتند ورزش کشتی را بکوبند و از جلوه بیاندازند بنام او نوشتند و او نیز آن سوی دنیا بی خبر از همه چیز ! روزیکه جلال بانکوک را ترک میکرد همه را از دم بوسید و آنها که در هتل ویکتوری حضور نداشتند این اعلان را با خط خودش به دیوار هتل خواندند .... خدا نگهدارش باد ! در زندگی واقعیت ها قابل انکار نیست , زشتی و زیبایی جلوه میکند ....
به قلم استاد عطا بهمنش - نشریه دنیای ورزش بهمن ماه 1349
* دست نویس زنده یاد جلال کشمیری بر دیوار هتل ویکتوری ...... ( نشریه دنیای ورزش - بهمن 1349 )
* آقا جلال کشمیری ( سمت چپ ) بهمراه استاد یونس علیشیری ( عکاس صاحب نام نشریه دنیای ورزش ) هتل ویکتوری بانکوک - بازیهای آسیایی 1970
گالری تصاویر جلال کشمیری
* پاسخگویی به ابراز احساسات هوادارن حاضر در ورزشگاه با مدال زرین ( ورزشگاه آزادی - جمعه 22 شهریور 1353 )
* لحظاتی پس پرتاب وزنه 82 / 56 متر و ثبت رکورد ارزشمند آسیا- ورزشگاه آزادی - جمعه 22 شهریور 1353
* سکوی دوم مسابقات آسیایی بانکوک 1970 ( پرتاب وزنه )
* هنکامی که جلال کشمیری از بازیهای آسیایی بانکوک 1970 با کسب دو مدال نقره به آمریکا بازگشت برای او جشنی برپا داشتند و کیک زیبایی که با پرچم ایران زینت یافته بود . تقدیمش نمودند ......... بانوی حاضر در تصویر دوشیزه تانیا ویلسون ( دختر شایسته سال 1970 ایالت نوادا )