گارد

باشگاه فوتبال گارد

 * تیم فوتبال باشگاه گارد , پدیده فوتبال ایران با عنوان چهارم  باشگاههای تهران  ( 1350 )

ردبف بالا از راست : سهام میرفخرایی - شهرام میر فخرایی - محمود بیداریان - محمد توانایی - کاظم رحیمی و محمد جهانی 

ردیف وسط : استاد پرویز دهداری ( مربی ) - حسن نائب آقا - یوسف مهدوی - محمد کاظمی - سجاد صادقی - مهدی غزال و مهدی خبیری 

ردیف پایین : عبدالله قریشی - حبیب علیزاده - اکبر ادیبی - نعیم صفری - داود میر طوسی و علیرضا خورشیدی

 

 

 

 فوتبال گارد

 

 

 

* گزارش کیهان ورزشی از رختکن گارد ........ 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 بچه ها , ما امروز ستاره نمی خواهیم .......... ما قصد داریم  با یکدیگر خورشید بسازیم . 

رحتکن امجدیه - دوشنبه 10 خرداد ماه 1350

 

رفته بودم با بچه های خوب گارد کفت و گویی کنم .... میدانید که این رختکن ها را دیواری از وسط به دو نیم میکند , هنگامی که به پشت دیوار مذکور رسیدم صدایی پدرانه , توام با  مهربانی شنیدم و زود خدس زدم که پرویز دهداری دارد با بچه هایش صحبت میکند همانجا ایستادم و سراپا گوش شدم تا دریابم او  ( پیش از بازی با تاج )  به شاگردانش چه میگوید :  

 

 ........... بچه ها : حالا دیگر همگان انتظار دارند که ما یک فوتبال خوب را بنمایش بگذاریم اگر در جمع شما کسی هست که حدس میزند برای این مسابقه آمادگی روحی و روانی  را ندارد , بهتر که خود بمیدان نرود . ما امروز ستاره نمیخواهیم .... چون هیچ تک ستاره ای نمیتواند در اسمان,  زندگی بخش باشد , در حالی که ما میخواهیم با هم یک خورشید بسازیم  و مسلما هیچیک از ما  به تنهایی , نمی توانیم خورشید باشیم .

 سپس ادامه داد :

افراد تیمی که مقابل شما قرار میگیرند اکثرا بازیکنان ملیپوش هستند آنها همان کسانی هستند که با پیراهن تیم ملی بارها برای سربلندی این مرز و بوم , سینه برابر حریفان راست کرده و ره آورهای فراوانی نصیب ایران عزیز کرده اند همان ایرانی که فرد فرد شما آرزوی خدمت به آن  را دارید لذا به پاس قدردانی از آنها و بخاطر آنکه دیگران هم با شما در زمان اوج قدرت به همین گونه رفتار کنند , با آنها جوانمردانه و برادرانه مبارزه کنید و حداقل حرمت ساق پای آنهاغ را داشته باشید ... منظور این نیست که میدان را در بست به انها واگذار کنید , بلکه مردانه و شرافتمندانه تا آخرین توان خویش بجنگید و تنها توپ را حریف خود بدانید و تمام قدرت خود را معطوف آن بدارید .......

 

 در آن گوشه  دور از همه هیجانها گویی داشتم راز موفقیت آنها را می یافتم و فارغ از هیاهوی مطبوعات در مورد شاگردان دهداری که حتی به نشریات بانوان  نیز کشیده شد ...کلام مردی استثنایی را از آنسوی دیوار میشنیدم و به یاد کلام برخی مربیان افتادم که قبل از بازی با تیمهای بزرگ به بازیکنان جوانشان چه میگویند و آنها را با یکدیگر مقایسه کنید و تفاوتها را از زمین تا آسمان ....

 اگر نتوانستی مهارش کنی هر طور که تونستی راهت را باز کن .....  یا توپ رد شه و یا .........هر طور که شده گل بزنید شیر بیرون بیایید نه روباه  ... و .... 

و باز کلامش بگوش می رسد :

 داور مسابقه با ایمان ترین و با شرف ترین و صالح ترین فردی است که میتواند بهتر از هر کس دیگر به درست یا نادرست بودن حرکتی حکم کند بنابر این بازیکنی که در زمین مبارزه میکند , بهیچوجه اجازه قضاوت ندارد ... این بی شخصیتی است ( حتی اگر بازیکنی درست بگوید ) به داور اعتراض کند و یا احیانا الفاظی را که شایسته یک ورزشکار نیست بر زبان اورد ....و من همواره در گوشه ای , ناظر بر اعمال شما خواهم بود  و بخدا قسم ,  بازیکنی را که مرتکب چنین اعمال ناشایستی شود ,  هرگز نمی بخشم  . 

 

حالا با امید به دوستی بیشتر و ارائه یک بازی حوانمردانه به میدان روید و بار دیگر تاکید میکنم که مردم از شما فوتبال خوب می خواهند و ما نیز فوتبال خوب میخواهیم , قهرمانی نمیخواهیم 

 صدای دهداری با هر سخن اوجی تازه میگرفت و شخصیت ممتاز او را دوچندان نشان میداد ... او هنر مربیگری خویش را با بیان  این سحنان تکمیل میسازد :

 در ضمن چون آقای ........... دیروز به تمرین نیامده بود , امروز حق بازی ندارد لطفا لباسش را بپوشد !!! .......

صدای پایی بگوشم رسید و احساس کردم بازیکنی که سرزنش شده دارد بسوی من می آید ....  او سرش را پایین انداخته بود و بی آنکه مرا ببیند , بسمت کمد لباسهای خود رفت ... یکی از دوستان دهداری بدنبالش امد و ارام در گوشش کفت :

 با دهداری صحبت میکنم که تو در نیمه دوم بازی کنی ... بازیکن جوان با خونسردی جواب داد :  محال است ... فایده ای ندارد .. او هیچگاه از تصمیمش نمیگذرد با اخلاقش خوب آشنا هستم . من امروز نمیتوانم بازی کنم بی خودی خودت را بزحمت نیانداز ....  دقایقی بعد , گارد در میدان بود و بیش از بیست هزار سکونشین  امجدیه , برایشان هورا کشیدند  .

 

 

 بازی تاج و گارد را , کامل نشستم و بدقت تماشا کردم ............ او درست می گفت ..... گارد هرگز بدنبال قهرمانی نبود  آنها مردانه و شرافتمندانه بازی میکند و این را باید اندیشه ای نو  و یا  , خونی تازه و جانبخش ,  در رگهای ورزش ایران دانست .

 هشت ماه پیش ,  بعد از نخستین مسابقه رقابتهای  باشگاههای تهران - که یین گارد و قصر یخ برگزار شد - کاظم رحیمی ( یکی از بازیکنان گارد ) را در پایان بازی , بیرون امجدیه دیدم   از من پرسید : .... مسابقه را دیدی ؟ آیا گل مساوی قصر یخ درست بود ؟ 

 جوابی به او دادم که حالا جزئیات ان در خاطرم نیست ولی رحیمی گفت : برای ما مهم نیست , ما بدنبال قهرمانی نیستیم  چند حوان دور هم جمع شده ایم , با صمیمیت توپ بزنیم  دیگران اگر در چنین شرایطی مساوی میشدند مسلما جنجالی بر پا می ساختند اما ما در جستجوی چیز دیگری هستیم 

 صحبت های رحیمی در ابتدا برایم نا آشنا بودند .... چرا که او همواره در بهترین و بالاترین سطح مسابقات باشگاهی بازی کرده وبا چنین مقیاسی یک بازکیکن درجه اول بشمار می آید ... اما  حال به تیمی امده که سال قبل در یک قدمی سقوط به دسته دوم بود ... با خود گفتم شاید خریداری نداشته که به گارد آمده !!! ... حال اما پس از ان مدت , امروز در می یابم که رحیمی چه میگفت چرا که یاران گارد بسیار زود به انچه که می خواستند ( محبت و ضمیمیت ) دست یافته اند .و علیرغم شکست اما امجدیه را به تحسین خویش وادار میسازند ....

 

                                                                                                                                     ادامه دارد ...............................

 

 فوتبال گارد

.