Dear Hassan Habibi - former national football player of Iran ( player, captain and Head coach ) and one of the greatest in Iranian football history . He is the winner of the Asian Cup 1968 & participated in the 1964 Tokyo Olympics . He was a graduate of Dettmar Cramer coaching classes and taught football to many Iranian national footballers . The discipline in football was the most important feature of Hassan Habibi during his coaching career
Interview with Hassan Habibi - Part One
Tehran - December 2017
Photographer: Ali Kaveh
------------------------------------------
حسن حبیبی
ستاره , کاپیتان و سرمربی اسبق تیم ملی , عالیجناب حسن حبیبی ..........
----------------------------------
----------------------------------
* موضوع : گفتگو با استاد حسن حبیبی ( بخش نخست )
* عکاس : استاد علی کاوه
* تاریخ : آذر ماه ۱۳۹۶
آخرین روزهای پاییز , فرصتی مغتنم پدید آمد تا خدمت چهره درخشان و تاریخ ساز فوتبال ایران برسیم و او برایمان از یک عمر تلاش و افتخار بگوید . از اغاز و زمین چهار صد دستگاه تا صعود به المپیک توکیو و فتح با شکوه جام آسیایی , روی مخمل سبز امجدیه ..... یک دنیا سخن و خاطره که پایانی بر ان نبود . مرور چهل سال حضور شایسته ی فوتبال ملی و باشگاهی , طی سه , چهار جلسه , براستی که دشوار بود ......
اما استاد با مهربانی پذیرایمان شد و با حافظه ایی براستی تحسین برانگیز مجموعه را تحت تاثیر قرار داد . حسن اقا , چنان با جزئیات مطالب را شرح می داد و دانسته های ما را تصحیح مینمود که گویی سخن از چند ماه یا چند سال پیش است . براستی که کاپیتان تیم ملی , نماد دقت , استواری و پایداری است . نکته ای که حتی از پشت تلفن هنگامی که نخستین بار صدای مهربانشان را شنیدیم نیز محسوس بود . تجسمی کامل از صمیمیت , صداقت , شایستگی و استواری ..........
* جام ملتهای آسیا بر فراز دستان شایسته کاپیتان حسن حبیبی ........... ورزشگاه امجدیه - یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷
Captain Hassan Habibi , Asian Cup winner ( AFC Asian Cup 1968 ) ........... Amjadieh Stadium Tehran - Sunday, May 19, 1968
=======================
* استاد عزیز , تقاضامندیم ابتدا قدری از خود برایمان بگویید ؟
نامم حسن و نام خانوادگی ام , حبیبی است و متولد ۱۸ بهمن ماه ۱۳۱۸ کرمان ............ پدرم کارمند وزارت بهداری بود . چهار ساله بودم که به همراه خانواده به تهران آمدم و تاکنون نیز , ساکن تهران هستم . سال ۱۳۴۳ نیز با همسرم ازدواج نمودم . همان سالی که برای نخستین بار فوتبال ایران به المپیک صعود کرد . دو فرزند یک دختر و یک پسر و چهار نوه دارم که جملگی نیز از سمت پسرم می باشند . او ساکن آمریکا و فارغ التحصیل رشته راه و ساختمان می باشد که در رشته ی خویش نیز بسیار موفق است و دخترم نیز فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر و ساکن سوئد می باشد . او اما بسیار مدیر و مدبر است و در شهرداری استکهلم , اشتغال دارد و مدیر یک مجموعه بزرگ میباشد .
سپس همسر استاد , خود را چنین معرفی نمود :
فریده ابری هستم . خواهر امیر ابری , فوتبالیست اسبق ..... حسن آقای حبیبی , مطلب را چنین تکمیل نمود :
امیر ابری , از بچه های خوب و مستعد زمین چهار صد دستگاه بود که در باشگاه تاج هم بازی کرد . اون روزها از زمین خاکی چهار صد دستگاه , چهار و پنج جوان , با همان امکانات اندک , به باشگاه تاج پیوستیم از جمله خودم و برادرم ( منوچهر حبیبی ) اصغر شرفی - امیر ابری و یکی دو تن دیگر ........ , که البته , با توجه به شرایط آن زمان , بسیار ارزشمند بود . سپس همگی تا هنگام تشکیل دو باشگاه پاس و عقاب در تاج بازی کردیم . هنگامی که در دانشکده افسری قبول شدم , بالاجبار به پاس رفتم . بنابر این , سایر بچه های چهار صد دستگاه نیز از تاج جدا شدند ..... اصغر شرفی نیز به پاس امد . فریبرز اسماعیلی به عقاب رفت . برادرم منوچهر به شاهین و امیر ابری نیز , به باشگاه شعاع پیوست ... .
Would you like to give us a brief biography of yourself
My name is Hassan and my last name is Habibi and was born on February 8, 1940 (Iran - Kerman) ............ My father was an employee of the Ministry of Health and Medical . I was four years old when we came to Tehran with my family, and so far, I live in Tehran. I married my wife in 1964. I have two children (one girl and one boy) and four grandchildren, all belonging to my son
Then Hassan Habibi's wife introduced herself
my name is Farideh Abri - my brother ( Amir Abri ) was a footballer and they were with Hassan Habibi in a team. Then Hassan Habibi said: "Amir Abri was a good footballer and we started football from a district in Tehran called Chaharsad Dastghah . We joined the Taj fc with him and we were together for years . Then a football team was formed that was called " PAS ", which was a military club and was affiliated with the police. And I was admitted to the Police College, so I went to the Pas Club
* کانون گرم خانواده حبیبی ... استاد حسن حبیبی و بانو فریده ابری ...... آذر ماه ۱۳۹۶ - اثر استاد علی کاوه
مرور خاطرات با مجله دنیای ورزش - روی جلد بازیکنان تیم پاس ( آبان ۱۳۵۰ ) - پیشاپیش گروه , کاپیتان حسن حبیبی و سپس عزیزان : پرویز میرزا حسن ( قاسمی ) , محمود یاوری , مهدی مناجاتی , حسین کازرانی ...... نکته قابل توجه انکه , استاد ع با مشاهده تصویر روی جلد گفت : از چهره ام مشخصه که , آن روز از بچه ها راضی نبوده ام , احتمالا در زمین خوب کار نکردند .
Hassan Habibi and his wife ( Farideh Abri ) ........... A review of the memories with the Iranian sports magazine ( Donyaye Varzesh - November 1971 ) - On the cover of the magazine, the players' pas fc and Captain Hassan Habibi ahead of them and After seeing the photo , he said : "Of my face, it's clear that I'm not happy with the players, maybe they have not been working well that day
----------------------------------------
استاد عزیز , سالهاست که نام شما با زمین فوتبال چهار صد دستگاه , عجین شده ..... مقاله ای در آرشیو موجود است که , به رویای حسن آقا شدن در میان جوانهای دهه 30 , 40 و 50 شمسی منطقه چهار صد دستگاه , اشاره دارد . آن را چگونه ارزیابی میکنید ؟
اگر بخواهم در رابطه با بچه های چهار صد دستگاه به نکته مهم اشاره کنم , آن عبارت است از اصالت آنها که بر پایه صمیمیت و و ادب و احترام نسبت به بزرگتر ها شکل گرفته بود .... میان بچه های چهار صد دستگاه , احترام به پیشکسوت در اولویت قرار داشت و این به اصطلاح فرمولی بود که در دوران ورزشی ام , هر کجا که حضور داشته ام بعنوان یک اصل , حفظ کرده ام . بعنوان مثال , اگر به باشگاه پاس نیز توجه کنید , مشاهده خواهید کرد که موازین باشگاه , بر همین چهار چوب ( احترام به کسوت و صمیمیت ) استوار بود . و هنگامی که در تیم ملی فعالیت داشتم و یا باشگاه ارارات , همواره بر پایه احترام به پیشکسوت فعالیت کرده ام . بویژه در آرارات که پس از ۵ , ۶ سال , بقول معروف همه را با هم جوش دادیم و خوب , نتیجه نیز نسبت به شرایط , موفقیت آمیز بود . بنابر این , پایه فعالیت ام از همان ابتدا بر اساس احترام به کسوت , رفاقت و صمیمیت بود .
One part of an article that points out: "Once in a part of Tehran, young athletes had a dream that would be like Hassan Habibi ................... Iran's Sports Journal ( Donyayevarzesh Magazine ) July 1971
-----------------------------------------
از زمین چهار صد دستگاه بیشتر برایمان بگویید ..... گویا به یک ذورنقه تشبیه میشد ؟
زمین ما ( چهار صد دستگاه ) , بیشتر به نقشه ایران شبیه بود که درونش دروازه کاشته باشیم . البته مقصودم از دروازه , همان تیرک های چوبی است . اما هنگامی که به باشگاه تاج رفتم , تیمسار خسروانی دستور داد که برای زمین چهارصد دستگاه , دروازه های فلزی بسازند . چهار صد دستگاه ابتدا دارای دو زمین فوتبال بود . یکی به اصطلاح زمین بالا و دیگری زمین پایین ..... بدستور خسروانی آمدند در زمین پایین , دروازه های فلزی کاشتند اما زمین بالا که درست پشت خونه ما بود , همچنان تیرک های چوبی داشت .
محدوده ی زمین چهار صد دستگاه , ابتدا دو قطعه باغ بود که ما بچه ها میرفتیم آنجا و پر بود از دار و درخت ................ درخت ها نیز اغلب تبریزی بود که چهار تا کاج کوتاه نیز , در چهار گوشه اش کاشته بودند ....... و از انجا که تعداد این درخت ها بسیار زیاد بود , برای فوتبال دچار مشکل بودیم . یکی از باغ ها در بخش شمالی قرار داشت . سپس یک میدان , که البته آن میدان نیز خاکی بود و سپس یک باغ دیگر که دیوارهای اطراف این باغ , کوتاه بود و فقط سر در آن , دیواره ایی بلند داشت . پایه های این دیوار ها تا ارتفاع نیم متری , از قلوه سنگ ساخته شده بود و سپس با آجر , بالا امده بود و روی آجرها نیز قطعه های بزرگ بتون , قرار داشت . روی بدنه دیوار , حدودا هر یک متر , پنجره ای چهار گوش بود . آنگونه که میشد از درون انها , داخل زمین را مشاهده کرد . جالب انکه , این دیوار های پیرامون زمین بسیار پهن و عریض بودند آنگونه که هنگام بازی , چند نفر میتوانستند روی بخش بتونی آن نشسته و با خاطری آسوده , بازی را نگاه کنند .
ابتدا ما در همان میدان وسط دو باغ که خاکی بود , فوتبال بازی میکردیم . اون موقع خردسال بودم و شخصی بنام " علی اکبر دریاباری " بقول معروف " رئیس تیم " بود . اولین توپ را , او در چهارصد دستگاه آورد و بساط فوتبال را , براه انداخت . اما بعد از او , من کار را بدست گرفتم و به مرور , مسئول تیم و زمین شدم . خدا رحمتش کنه ... اون موقع ها , علی اکبر دریاباری میتوانست با توپ , حرکات نمایشی انجام بده و به همان نیز شهره بود . بعنوان مثال میتوانست 70 , 80 بار با توپ , سر بزنه و روپایی و .... بیشتر در کار فوتبال نمایشی بود . اما سپس رفت خدمت سربازی و .......
بعد ها شرایط تغییر کرد ..... یکروز آمدند و آن میدان وسط دو باغ را , که ما در آن بازی میکردیم , گلکاری کردند و پیرامون اش را نیز , حصار آهنی کشیدند . بنابر این کم کم فوتبال ما , داشت تعطیل میشد .... از سوی دیگر اون دوران , میان محله های تهران , زد و خورد و مشاجره فراوان بود و هر وقت که این موارد شدت میگرفت , بچه ها میرفتند از درون باغ ها , چوب میکندند . بنابر این , متاسفانه این درخت ها که اغلب نهال بودند جملگی از داخل زمین بیرون امدند . این موارد انقدر زیاد بود که زمین بالا , خود بخود شد زمین فوتبال بچه ها .......... ولی باغ پایین , همچنان خوب بود . اما هنگامی که فوتبال رونق گرفت و تعداد بچه ها افزایش یافت , اون زمین پایین رو نیز , بچه ها درخت هایش را کندند و بنابر این شد , دو قطعه زمین فوتبال خوب , که وسط ان نیز یک منطقه وسیع گلکاری ( شمشاد کاری ) بود . جنب ان نیز , یک منبع بزرگ آب ( مخزن ) بود که بدرستی درنیافتم چرا ناگهان یکروز خرابش کردند . آن منبع آب , در اصل نماد منطقه ی چهار صد دستگاه بود . اون دوران , تهران هنوز به اون شکل , آب لوله کشی نداشت و منطقه چهار صد دستگاه , بصورت مجزا یک مخزن بزرگ آب داشت که زیر برج آن نیز , یک آب انبار وسیع بود . اب از ان پایین , پمپاژ میشد به بالای مخزن و سپس از انجا آبرسانی به تمام منطقه , انجام میشد . یادم می اید که , چند باغبان نیز داشت که رئیس آنها , نامش مشتعلی بود و وظیفه باغبان ها این بود که بموقع , جریان اب را باز و بسته کنند . یادش بخیر چه روزگاری بود ....
In the 1950s and 1960s, Tehran had a football field, which was like a football school . The name of the football field was Chaharsad Dastgah . Hassan Habibi taught football, there for the first time and then taught to others . he has been the director in the Chaharsad Dastgah football field And practiced many players . so he trained many players with his own efforts . after a long time, many of them became members of the Iranian national team and many also joined football clubs
Hassan Habibi has two brothers named Manouchehr and Goodarz . both started football on the Chaharsad Dastgah football field like him and then they were members of the Iranian national team
* تصویری ارزشمند از منطقه چهار صد دستگاه و حسن اقای حبیبی ( چپ ) پشت نویسی مورخه شنبه 5 فروردین 1340 ( دقیقا 57 سال پیش ) .... پشت سر حسن آقای حبیبی , همان میدان گلکاری شده و سمت راست نیز , زمین خاکی چهار صد دستگاه قرار دارد .
Hassan Habibi (left) ............ Tehran - Saturday, March 25, 1961
------------------------------------------
استاد عزیز , مقاله ای از استاد منوچهر زندی موجود است که اشاره دارد به اهمیت زمین خاکی چهارصد دستگاه و اینکه گاه در روز های تعطیل پنج و شش هزار جوان و فوتبالیست در آن گرد هم می امدند و ده ها تیم از صبح تا عصر در ان فعالیت داشتند . بنظر شما چرا این شرایط آرمانی ادامه نیافت ؟
ابتدا اشاره کنم که منوچهر زندی خود یکی از بچه های خوب چهارصد دستگاه بود و اتفاقا بسیار هم خوب بازی میکرد منتهی یه مدتی برای تحصیل به اروپا رفت و هنگامی که بازگشت , بقول معروف پشتش باد خورده بود و گرنه یک بازیکن فنی و با تکنیک بود ........ آقای زندی اشاره ای درست دارد . بخاطر دارم که آن سالهای آخر , حتی یک بخش دیگر را که در ان مقادیری خرت و پرت ( ضایعات ) بود را نیز , به زمین فوتبال تبدیل کردیم . و در واقع برای مدتی در منطقه چهار صد دستگاه , دارای سه قطعه زمین فوتبال بودیم که روزهای تعطیل , گاهی از صبح 3 یا 4 مسابقه فوتبال , در هر یک از زمین ها برگزار میشد و تعداد انبوهی از جوانان و نوجوانان , در حضور تعداد کثیری از علاقمندان , به فوتبال میپرداختند . بنابر این بویژه در روزهای تعطیل , گاهی هزاران نفر به زمین چهار صد دستگاه می امدند .
اما در پاسخ این سوال که چرا آن شرایط ادامه نیافت , بعقیده من معلول چند علت بود . ابتدا آنکه به دانشکده پلیس رفتم , بنابر این امکان حضور دائم در زمین چهارصد دستگاه , دیگر میسر نبود و زمین چهار صد دستگاه , تمام مدت نیازمند مدیریت و نظم دهی بود . سپس آنکه صحیت از احداث کانون های فرهنگی ( کتابخانه و مدرسه ) بمیان امد که دیگر توان بچه ها جهت جلوگیری و باقی ماندن زمین , به آن نمیرسید . بنابر این ابتدا آن زمین سوم , شد مدرسه دخترانه چهارصد دستگاه . سپس زمین پایین که دروازه های فلزی داشت به کتابخانه و پارک تبدیل شد و سرانجام , کار بجایی رسید که قانع شدیم اگر همین زمین بالا را نیز حفظ کنیم , کار بزرگی انجام داده ایم . که بمرور آن نیز ساخته شد ....
* زمین چهار صد دستگاه و تیم چهار صد دستگاه , قهرمان کاپ صدری ... آبان ۱۳۴۱ : عزیزان از راست :
ایستاده : منوچهر حبیبی - گودرز حبیبی - اصغر شرفی و فریبرز اسماعیلی
نشسته : اکبر اعتصام نیا - علی نور کیهانی و امیر ابری
The Chaharsad Dastgah football field November 1962 ......... the Several players have been members of the national team of Iran A few more years
------------------------------------------------
بنابر این و بر پایه فرمایش شما , در قلب پایتخت دارای یک مدرسه فوتبال بزرگ و سنتی بودیم , که خروجی اش ده ها بازیکن نخبه ملی و باشگاهی بود . اینگونه کار وسیع را چگونه مدیریت میکردید ؟
همینگونه است ....زمین چهارصد دستگاه , سازمانی گسترده داشت و بقول معروف " کار با حساب و کتاب " پیش میرفت ..... و بچه ها , پایبند به نظم و انظباط و از همه مهمتر اخلاق بودند و با همه وجود خود را مقید به رعایت همان چهارچوبی که اشاره کردم ( رفاقت , صمیمت و احترام به پیشکسوت ) میدانستند . البته نه آنکه از روی اجبار و تحکم باشد بلکه همگی تحت همان سیستم , پرورش یافته بودند و آن هنگام که بزرگتر میشدند , همان اصول را به نسل بعد از خود , انتقال میدادند . بنابر این هنگامی که بازیکن ها , پا به سن میگذاشتند , آنها را به سرپرستی تیمها انتخاب میکردیم و خودمون نیز بر روش کارشان , نظارت داشتیم و البته که انها , اغلب بر وجوه کارشان واقف بودند و همان روشی را که ما از ابتدا انجام داده بودیم , پیاده میکردند . یک کار " سازمانی و بسیار منظم " که بر پایه " احترام و حرف شنوی از بزرگتر " بنا شده بود .
بنابر این , هر آنکه که مستعد بود , بسیار زود مراحل تکامل را طی مینمود و به شرایطی دست می یافت که , شاید پیش از آن برایش قابل تصور نبود . شما ملاحظه کنید که چه میزان از بچه های چهارصد دستگاه , تا حد ملی و باشگاهی پیش رفتند . تعداد این بچه ها انقدر زیاد است که , شاید نتوانم همه را نام ببرم . فریبرز اسماعیلی - جعفر کاشانی - اصغر شرفی - خودم و برادرانم ( منوچهر و گودرز ) - فرامرز ظلی , پرویز میرزا حسن , جواد قراب , هادی نراقی ..... و ........... همانگونه که اشاره کردم , دوره ای در تاج , 5 بازیکن از چهارصد دستگاه , همگی فیکس بازی میکردیم .
اکنون نکته ای بخاطرم آمد که خوب است به آن اشاره کنم ....... آن هنگام که بسیار جوان بودم , برای یک دوره کوتاه به باشگاه شاهین رفتم و مدتی در یکی از تیمهای پایه شاهین , بازی کردم خدا رحمت کنه دکتر اکرامی را که انسانی بسیار منظم و آگاه بود . او بی دلیل و بی حساب , به کسی چیزی نمی بخشید . اما از انجا که کار ما را بر پایه نظم و انظباط دیده بود , دستور داد که برای بچه های چهار صد دستگاه , پیراهن و شلوار ( شورت ورزشی ) و ساق , تهیه شود ... بنابر این , ما یک تیم بنام " شاهین چهار صد دستگاه " تشکیل داده بودیم .
بخوبی یادم هست که این پیراهن ها , دقیقا همرنگ با پیراهن تیم اصلی شاهین بود که اغلب سفید رنگ و شلوارهایش نیز سرمه ای بود . در دهه 30 و 40 اینگونه مسائل , سبب دلگرمی بچه ها بود .
* تصویری کم نظیر از زمین خاکی چهار صد دستگاه و تیر دروازه های فلزی و دیواره هایی که پس از شصت سال حسن اقای حبیبی , با جزئیات فراوان , برایمان توصیف نمود . آنجا که آینده ی فوتبال ملی و باشگاهی ما , پی ریزی میشد . تعدادی از فرزندان ایران که در میانشان چهره هایی سرشناس نیز , حضور دارند . از جمله دو بازیکن از تیم نائب قهرمان بازیهای اسیایی 1966 بانکوک - استاد پرویز میرزا حسن ( فردی که پیراهن به تن ندارد ) و استاد گودرز حبیبی ( فرد نخست نشسته از راست ) .......... زمین پایین چهار صد دستگاه - محدوده سالهای 37 - 1336
The Chaharsad Dastgah football field 1957-1958 ...........Less than 10 years later, two of these teenagers became a member of the national team of Iran and won the Silver Medal of Asian Games in 1966 Bangkok . These teenagers and many others, all learned football under the supervision of Hassan Habibi
---------------------------------------------
استاد گرامی در مطبوعات ورزشی دوره شما , اشاره شده که باشگاه های بزرگی چون شاهین , تاج و دارایی .... بارها با تعداد گل بالا ( 8 گل و 10 گل ) مغلوب بچه های چهار صد دستگاه شده اند ! ..... ایا تصدیق میفرمایید ؟
استاد عزیز , لبخندی زد و سپس اشاره نمود :
دوستان مطبوعاتی , اغلب به من و بچه های چهار صد دستگاه لطف داشتند . اما آنگونه هم که آنها می نوشتند 8 گل و 10 گل و .... نبود . خوب ما , بارها با تیمهای بزرگ باشگاهی در زمین چهار صد دستگاه مسابقه دادیم وگاهی بردیم و گاهی نیز باختیم . اما نتایج خوبی هم کسب میکردیم . بچه های ما , براستی که از جون و دل بازی میکردند و بنابر این در زمین چهارصد دستگاه , اغلب کار برای تیمهای صاحبنام بسیار دشوار بود .
جهت تغییر فضای گفتگو , از شما اجازه میخواهم هدیه ای را که برسم یادبود از سوی وبسایت جام تخت جمشید , برای شما تهیه شده تقدیمتان نمایم . امید که مورد پسند واقع گردد .
* تابلویی با حضور سلطان پله و حسن اقای حبیبی , هدیه وبسایت به عالیجناب فوتبال ایران .......... نمایی از جشن حضور پله , کافه شکوفه نو - اردیبهشت ماه 1351 - یادکاری از روزگار باشکوه فوتبال ایران با حضور سلاطین جهان فوتبال - اسلاید این تصویر در آرشیو مجموعه موجود است و برای همیشه , بیادگار حفظ خواهد شد .
Pele and Hassan Habibi ........ Tehran. May 1972 - Shokofeh-no Cafe - Celebration for Pele's visit to Iran - There is a negative image in the website's archive and will remain forever
-----------------------------------------------
استاد عزیز بازگردیم به روزهای اغاز فوتبال باشگاهی شما ....... آنگونه که پیشتر اشاره نمودید و در منابع متعدد ذکر شده , ابتدا به یکی از تیمهای پایه باشگاه شاهین پیوستید ؟
بسیار کم سن و سال بودم که ابتدا به اتفاق یکی از دوستان , که نامش هوشنگ زارع بود به تمرینات یکی از تیمهای پایه باشگاه شاهین رفتم . او ( هوشنگ زارع ) به همراه آقای اربابی , عضو یکی از تیمهای پایه شاهین بودند ما به اتفاق یکدیگر , در یکی از تیمهای فوتبال پایه باشگاه شاهین , بازی میکردیم .
از استاد پرسیدم که نام آن تیم پایه شاهین , کولاک نبود ؟ که ایشان پاسخ دادد :
- خیر .... کولاک اسم تیم رده جوانان باشگاه شاهین بود . آن روزها مربی ما اقای اکبر کیا بود و در یک رده بالاتر نیز آقای ابتهاج , که او ناظم دبیرستان هدف بود . در تیم شاهین من هم دوره خدا بیامرز همایون بهزادی بودم .
زنده یاد حمید شیرزادگان نیز با شما و زنده یاد بهزادی , در تیم پایه شاهین بود ؟ استاد پاسخ دادند :
خیر .... حمید شیرزادگان بچه ی منطقه ای راه آهن بود و عضو تیم فوتبال پزشکی ....... اما پس از یک مدت ما در تیم کولاک , همبازی بودیم . , تیم کولاک که گفتی , در اصل یک تیم منتخب بود از میان سایر تیمهای فوتبال پایه باشگاه شاهین . خدا بیامرز اقای دکتر اکرامی میان تیمها , با دقت به بازیکن ها نظر می انداخت و آنها را که احساس میکرد , میتوانند در اینده پیشرفت کنند , در یک تیم , دستچین میکرد . که اتفاقا , اغلب اون بچه ها موفق بودند و بمرور جذب تیم های باشگاهی و ملی شدند .
* تصویری ارزشمند و آرشیوی از تیم پایه باشگاه شاهین تحت نام " اتم " و نوجوانی استاد حسن حبیبی ( ایستاده از چپ - فرد سوم ) .... محدوده سالهای 35 - 1334
ایستاده از راست : سیاوش بهزادی ( برادر همایون بهزادی ) - مهدی اربابی - تقوی - وزیری - حسن حبیبی - هوشنگ زارع - اکبر کیا ( مربی )
نشسته از راست : محسن ضرابی - نصرتی - جمشید جلالی پور - الموتی - آذرسا تاری وردی - مظفریان
Atom Team (Sub youth - Shahin fc ) 1955 - 56 ................ Hassan Habibi (standing, third left) - Shahin fc the most popular club football team in Iran 1942 - 1967
توضیح : از جمع بازیکنان فوق بجز حسن اقای حبیبی : اکبر کیا - جمشید جلالی پور - آذرسا تاری وردی , در تیم رده بزرگسالان شاهین نیز بازی کردند .
------------------------------------------
استاد عزیز در همان روزگار , دو بار نیز برای بزرگسالان شاهین بازی کردید که گویا بسیار هم موفق بودید ...... آیا تایید میفرمایید ؟
بله ... دو بازی انجام دادم ....... یکی برابر " دینامو تفلیس شوروی - Dynamo Teplice fc " و دیگری " اوئی پست مجارستان - Újpest FC " ........ اون روزها , باور نمیکردم که ممکن است برای شاهین بازی کنم . خوب شاهین تیم بسیار بزرگی بود و بازیکنان سرشناس نیز , بسیار داشت آنچنانکه اگر بعنوان بازیکن ذخیره نیز روی نیمکت مینشستیم , خودش یک افتخار بزرگ بود . تا انکه یک روز سر مسئله بلیط استادیوم , بین باشگاه و یکی از بازیکنان بنام اقای عرفان اختلاف افتاد . آن دوره ها خدا بیامرز دکتر اکرامی برای تشویق و دلگرمی , به بازیکنان بلیط استادیوم می داد . گویا سر همین مسئله , اختلاف افتاده بود .... همانطور که پیش از ان نیز اشاره کردم دکتر اکرامی بی جهت به کسی چیزی نمیداد . گویا آقای عرفان تعداد بیشتری بلیط می خواست و آقای اکرامی نیز از دادن تعداد بیشتر , خودداری کرده بود .
سپس دیدم که بزرگترهای تیم , مسعود برومند ( کاپیتان شاهین ) , امیر عراقی , جواد بهشتی ..... آمده اند و با من صحبت کنند که حواست باشه هول نشی .... یه وقت نترسی .... به اقای عباس حجری ( از بازیکنان شاهین ) گفتم جریان چیه ؟ که او گفت : احتمالا قراره بازی کنی . که من حسابی جا خوردم . گفتم : آخه چطور ممکنه که من بازی کنم . اما حسن کار این بود که بصورت اتفاقی , وسایلم , از جمله کفشهای فوتبالم در همون امجدیه آماده بود .
ببینید برای روشن شدن مطلب باید اشاره کنم که اون دوران رختکن ها , در ضلع غربی امجدیه بود , که یک سمت آن رختکن شاهینی ها بود و سمت دیگر , رختکن سایر تیمها ....... و از انجا که ما از سوی اقای دکتر اکرامی انتخاب شده بودیم تا هفته ای یک روز با تیم بزرگسالان شاهین تمرین کنیم , بنابر این از شانس خوب من , اون روز وسایلم نیز توی رختکن شاهین آماده بود .
کفش فوتبال که میگویم , منظور استوک های امروزی نیست ...... بخوبی یادم هست که سطح زیر کفش من , بکلی صاف صاف بود . اون زمان برای فوتبال در زمین های خاکی , با پیچ و میخ , یک پل فلزی را به زیر کفش میزدند . بخاطر دارم که کفش من , اون پل را هم نداشت و ساییده شده بود و بقول معروف , رفته بود .
* چند نمونه از کفشهای فوتبال متداول , نیمه دوم دهه 30 شمسی ....... محدوده ای سالهای 1336 الی 1340 - کفشها اغلب دست دوز بودند ..........
Some examples of football boots in the second half of the 1950s ....... 1957 - 1960 - They were often handcrafted shoes
--------------------------------------------
در همین رابطه , خاطره ای از همان بازی های نخست , برای شاهین بیادم امد ...... . فکر کنم مسابقه با دینامو تفلیس بود در یک رقابت با گوش چپ آنها ( میشا مسخی - Mikheil Meskhi ) که از بازیکن تیم ملی شوروی سابق نیز بود , بقول معروف پا به پا شدیم , که ناگهان کفشم از پایم خارج شد و داور , بازی را نگه داشت تا آن رو پیدا کنم و دوباره بپوشم ........ داستانی بود .....
* دو نما از هفته نامه کیهان ورزشی و مسابقه ی دوستانه تیم شاهین با اوئی پست مجارستان - که همراه شد با نمایش درخشان از یک جوان جویای نام , بنام حسن حبیبی . تصویر سمت راست , جهش حسن آقای حبیبی ( پشت به دوربین - پیراهن سفید ) قصد دفع توپ ,را دارد و تصویر سمت چپ : حسن حبیبی ( پیراهن سفید ) در صدد بلوکه نمودن شوت مهاجم مجارستان .......... استادیوم امجدیه - آذر ماه 1337
Two pictures of a friendly match between the Shahin club of Iran and a Football club from Hungary (Újpest FC) - And a brilliant show of a young man named Hassan Habibi on the defense line
Right: Hassan Habibi (back to the camera - white) wants to kick the ball with a header
left : Hassan Habibi (white) is trying to Blocking Shooting the Hungarian striker
Amjadieh Stadium Tehran - December 1958
----------------------------------------
جای ان دارد که به موضوعی اشاره کنم . آن روزگار , مسابقات و رقابتهای فوتبال آموزشگاهی در سطحی بالا و با نظم و ترتیب فراوان برگزار میشد و در پایان نیز از میان تیمها , چهره های آینده دار برای تشکیل یک تیم منتخب اموزشگاهی , انتخاب میشدند . بازیکنانی که در سالهای بعد , اغلب از اعضای تیم ملی بودند . یادم هست که آن سال , من نیز در تیم منتخب اموزشکاه انتخاب شدم و بهمراه همان تیم منتخب آموزشگاه ها , یکبار دیگر نیز با اوئی پست مجارستان بازی کردم . اما اطلاع ندارم که حالا چگونه است . ایا مسابقات آموزشگاهی , آن میزان اهمیت روزگار ما را , دارد یا خیر ....
توضیح : اوئی پست مجارستان , باشگاهی که پاییز سال 1337 از سوی سازمان تاج به ایران دعوت شد و پنج مسابقه ی دوستانه , با تیم های ایرانی برگزار کرد .
اما مدت زمان حضورم در باشگاه شاهین , چندان طولانی نشد ......... یک دلخوری , سبب جدایی من و دیگر بچه های چهار صد دستگاه , از باشگاه شاهین شد . پس از ان به همراه دیگر بچه های چهار صد دستگاه به باشگاه تاج رفتیم و برای سالها عضو آن باشگاه بودیم .
آیا بخاطر دارید که ابتدای حضور شما در باشگاه تاج , چه کسی سرمربی بود ؟
اون ابتدا که من به باشگاه تاج رفتم سرمربی تیم , محمود آقا بیاتی بود . و این در شرایطی بود که او خودش هنوز بازی میکرد و بقول معروف همزمان , " بازیکن مربی " بود . اما بعد از او تیم , زیر نظر زنده یاد علی دانایی فرد قرار گرفت . همان دوره یا شاید چند ماه بعد , برای نخستین بار به تیم ملی دعوت شدم . اون موقع , تیم ملی برای مسابقات مقدماتی جام ملتهای اسیا 1960 آماده میشد و از انجا که سال پیش بازیهای آسیایی 1958 ژاپن , تیم ملی از کره جنوبی و اسرائیل شکستهایی سنگین را پذیرفت , پس نیازمند یک دگرگونی بود . آن دوره خدا بیامرز مصطفی مکری , سرپرست فدراسیون فوتبال بود . بنابر این او , یک مربی خارجی بنام فرانس مساروش را برای هدایت تیم ملی , استخدام کرد .
توضیح : فرانس مساروش ( Ferenc Mészáros ) مربی مجارستانی تیم ملی ایران سال 1338
استاد عزیز ..... اجازه میخواهم پیش از انکه به نخستین تجربه شما در تیم ملی بپردازیم , یک سوال از خدمتتان بپرسم ...... هنگامی که تیم ملی با آن نام های بزرگ و چهره های محبوب ولی پا بسن گذاشته , با پذیرش دو شکست سنگین و دور از انتظار ( 5 بر 0 مقابل کره جنوبی ) و ( 4 بر 1 مقابل اسرائیل ) از توکیو بازگشت , واکنش مردم و مطبوعات , نسبت به آن چه بود ؟ آیا اصلا آگاه شدند ؟ متاسفانه هر چه در مطبوعات وقت , جستجو کرده ایم , مطلبی که در این رابطه باشد , نیافته ایم .
خیر .... آن نتایج چندان واکنشی , میان مردم و مطبوعات نداشت . اون موقع شرایط بسیار با امروز متفاوت بود و مطبوعات و رسانه ها نیز , بسیار محدود بودند . بنابر این ,توجه عموم به این موضوع جلب نشد اما خوب آن نتایج تلخ , سبب یکسری تغییرات شد . از جمله آمدن مساروچ , که پیشتر به آن اشاره کردم . او یک مربی توانا بود و از همان ابتدا , به جوانگرایی دست زد . بنابر این , من و تعدادی دیگر از بازیکنان , برای اولین بار به اردوی تیم ملی دعوت شدیم . منصور امیر آصفی - حمید شیرزادگان - همایون بهزادی - حمید برمکی .....
فرانس مساروش , بکلی روش بازی تیم ایران را تغییر داد و یک سیستم جدید را , جایگزین آن کرد . پیش از او سیستم رایج در فوتبال ما 3 2 5 بود . به این صورت که ما با 5 فوروارد بازی میکردیم . پست های خط حمله نیز چنین بود . گوش راست - گوش چپ - بغل راست - بغل چپ و سرانجام سنتر فوروارد ......
در هندوستان علیرغم اینکه از صعود بازماندیم اما بازیهای خوبی انجام دادیم و نتایج قابل قبولی را هم , کسب کردیم . بعنوان مثال , یکبار اسرائیل را که در مجموع مسابقات از گروه ما صعود کرد , با نتیجه قاطع 3 بر صفر شکست دادیم . اما ان تیم خوب با تمام ویژگی ها یک کمبود بزرگ داشت و ان عدم حضور سرمربی در کنار تیم بود . متاسفانه , بدلایلی آقای مساروش به هندوستان نیامد و بجهت عدم حضور او , تیم فاقد نظم و انظباط کافی بود .
* تیم ملی ایران و انتخابی دومین دوره جام ملتهای اسیا 1960 ................. هندوستان کرالا - شنبه 13 آذر 1338 - تعدادی از بهترین فرزندان ایران در مراسم افتتاحیه : عزیزان بترتیب از راست : جعفر نامدار - مهدی اخوی ( احتمالا ) - حسن حبیبی - منصور امیر آصفی - پرویز دهداری - غلامرضا فیروز فر ( داور ) و اکبری ( پرچم دار )
# این تصویر بسیار ارزشمند با محبت زنده یاد غلامرضا فیروزفر , داور ارزنده تاریخ فوتبال و در واپسین روزهای حیات , برای مجموعه ارسال شد . یادشان همواره گرامی باد .
Iranian national team at the opening ceremony 1960 AFC Asian Cup qualification ................. India kerala - Saturday, December 5, 1959
Right: Jafar Namdar - Mehdi Akhavi - Hassan Habibi - Mansour Amir Asefi - Parviz Dehdari - Gholamreza Firouzfar (Referee) and Akbari
-----------------------------------------
بعنوان مثال , تیم ما را شب پیش از مسابقه , سه چهار تن با مشورت یکدیگر ارنج میکردند ...... تیمسار مکری ( رئیس فدراسیون ) , مهدی اخوی ( بازیکن دارایی ) , پرویز دهداری ( بازیکن شاهین ) و عارف قلی زاده ( کاپیتان تاج ) ... !!! ....... اما معتقدم که , چنانچه اون دوره آقای مساروش همراه ما بود , صد در صد تیم ایران در مجموع رقابتها , اول میشد و به مرحله ی نهایی , صعود میکرد .
توضیح : تیم ایران با کسب 7 امتیاز ( 1 امتیاز کمتر از اسرائیل ) در جایگاه دوم قرار گرفت و از صعود به مرحله نهایی در کره جنوبی باز ماند . اما با ثبت 12 گل , صاحب بهترین خط حمله تورنمنت شد .
همانگونه که اشاره کردم سال 1338 به باشگاه تاج رفتم و تا اواخر سال 1341 نیز , همچنان عضو تاج بودم . همان روزها , تاج قصد جوانگرایی داشت . از هم دوره هایم میتوانم به کامبیز جمالی , اشاره کنم . رقابت اصلی بر سر کسب عنوان قهرمانی باشگاه های تهران , اغلب میان سه باشگاه دارایی , تاج و شاهین بود .
* نمایی آرشیوی از روز های نخست پیوستن استاد حسن حبیبی به باشگاه تاج ...... پشت نویسی شده پاییز 1338 - تیم تاج با حضور چهره های جوان و اینده دار از جمله حسن حبیبی - کامبیز جمالی - گارنیک مهرابیان - منوچهر طیورچی - اونیک کارپتیان ........ و با تجربه ها همانند ایرج حاتمی - محمد نجاری
A photo of the first days of Hassan Habibi's membership in the Taj fc - Fall 1959
---------------------------------------------------
هنگامی که به باشگاه تاج رفتم , برای بچه های زمین چهارصد دستگاه هم بسیار خوب شد .......... خدا بیامرز تیمسار خسروانی که رئیس باشگاه بود , بخاطر حضورم در تاج , زمین چهارصد دستگاه را حمایت میکرد . همانطور که پیش از این اشاره کردم دستور داد که برای زمین پایین , دروازه های فلزی بسازند و سپس نصب کنند و همچنین از بابت وسایل از جمله توپ و تور ...... تا لباس بچه ها از باشگاه تاج تامین میشد . سپس یک به یک بچه های چهارصد دستگاه , آنها که قابلیت بازی در سطح فوتبال باشگاهی را داشتند , عضو باشگاه تاج شدند .
آنگونه که در یکی دو فصل آخر بارها چهار پنج بازیکن از چهارصد دستگاه , در ترکیب ثابت باشگاه تاج حضور داشتند . ابتدا برادرم منوچهر و سپس امیر ابری و فریبرز اسماعیلی بعد ها اصغر شرفی و سپس دیگر برادرم گودرز ..... با تاج دو بار قهرمان تهران شدیم و اگر اشتباه نکنم یکی دو بار نیز نائب قهرمان ........ و همانگونه که اشاره کردم در دوران حضورم در تاج برای اولین بار به تیم ملی دعوت شدم و از ان پس همواره از بازیکنان حاضر در اردوهای تیم ملی بودم و چنانچه اگر باشگاه پاس تاسیس نمیشد . شاید همچنان یکی از بازیکنان تاج باقی می ماندم .
* از بهترین تیمهای تاریخ باشگاه تاج , با حضور چهار کاپیتان تیم ملی و چهار بازیکن از زمین چهار صد دستگاه ...... تاج قهرمان تهران 41-1340
ایستاده از راست : محمد رنجبر - بیوک جدی کار - پرویز کوزه کنانی - منوچهر طیورچی - امیر ابری - نادر افشار
نشسته از راست : اونیک کاراپتیان - فریبرز اسماعیلی - حسن حبیبی - مهدی کشاورز - کامبیز جمالی - منوچهر حبیبی
One of the best teams in the history of the Taj Fc ( Esteghlal ) with the presence of four former Iranian national captains - There are four players from the Chaharsad Dastgah football field ........... Amjadieh Stadium 1961 - 62
This team was the champion of the most prestigious football clubs in Iran for two consecutive years
---------------------------------------
استاد عزیز , عکسی موجود است از پایان مسابقه فینال جام حدفی میان پاس و تاج که با برد پاس همراه شده و زنده یاد پرویز خسروانی که ان روزها علاوه بر مدیریت باشگاه تاج , سرپرست سازمان تربیت بدنی نیز بود , به استقبال بازیکنان پاس امده است و برای آنها , با خوشرویی تمام , دست میزند .... کیهان ورزشی نیز در ارتباط با این حرکت او نوشت : تیمسار خسروانی پیش از همه به استقبال بازیکنان پاس امد و پیروزی آنها را تبریک گفت . در رابطه با زنده یاد پرویز خسروانی ( مدیر و موسس سازمان تاج ) چه نظری دارید ؟
اتفاقا یک عکس از همان مسابقه نیز موجود است که جام قهرمانی را , او به دستانم میدهد . در حدود چهار سال برای تاج بازی کردم و پس از ان نیز بسبب حضورم در تیم ملی , غیر مستقیم با او در ارتباط بودم . بنابر این بطور کامل او را میشناسم . انسان خوب و علاقمندی بود و همواره برای توسعه و پیشرفت باشگاه تاج تلاش میکرد . و همچنین هنگام حضور در راس سازمان تربیت بدنی نیز به ورزش ما خدمت کرد . اما اگر بخواهم او را با یک فرد هم رده خویش , مثل تیمسار فریدون صادقی ( موسس باشگاه پاس ) مقایسه کنم , تیمسار صادقی را در رتبه ای بالاتر , میدانم و این فارغ از تعلقات باشگاهی است . اما هر دو بسیار خوب بودند . ولی در دوران ما , چند تن بودند که همواره با یکدیگر اختلاف داشتند و جریان اختلافشان , نقل محافل ورزشی بود . زنده یاد ها حسین سرودی - مصطفی مکری و پرویز خسروانی ........
* کاپیتان حسن حبیبی و دریافت جام حذفی باشگاههای تهران از زنده یاد پرویز خسروانی سرپرست سازمان تربیت بدنی ........... استادیوم امجدیه - 16 مرداد 1349
Captain Hassan Habibi and Trophy of the Tehran knockout football cup 1970 - Parviz Khosravani (head of Iranian Physical Education Organization) gives the Trophy to Hassan Habibi ........... Amjadieh Stadium - August 7, 1970
---------------------------------------
* چنانچه میسر است در رابطه با زنده یاد فریدون صادقی و میزان اعتقاد و حسن نظر خود نسبت به او , بیشتر برایمان توضیح دهید .
مدیران زمان ما اغلب خود ورزشکار بودند بنابر این با عشق و علاقه فراوان کار میکردند که متاسفانه اکنون جملگی آن ها دیگر در قید حیات نیستند . خدا رحمتشان کند ... آقا محب ( دارایی ) , تیمسار خسروانی ( تاج ) , تیمسار صادقی ( پاس ) , دکتر اکرامی ( شاهین ) ........... انها به فراخور توانشان در باشگاهها زحمت کشیدند و سبب پیشرفت فوتبال ما شدند . شما شرایط آن روزها را با حالا مقایسه نکنید . من از دورانی سخن میگویم که فوتبال ما از حداقل امکانات هم , برخوردار نبود . شاید باورش سخت باشد اما روزهایی من و دیگر بچه ها , کیلومترها مسافت را پیاده طی میکردیم تا برویم زمین دوشان تپه , انجا فوتبال بازی کنیم چرا ؟ ......... چون زمین انجا تیرک های فلزی داشت ان هم پای برهنه و بدون کفش و کتانی ..... !! این عشق و علاقه ی بیش از حد به فوتبال , ما را به پیش میبرد .
اما در رابطه با تیمسار صادقی ........ او براستی یک انسان نازنین بود که من نمونه اش را در دوران فوتبالم دیگر ندیده ام . بسیار آقا و با شخصیت ..... ابتدا انکه مثل خود ما بود . مهربان و صمیمی با ما برخورد میکرد بویژه در اردو و سفر های ورزشی که با هم بودیم ..... من از او نکته ها دیده ام که شاید در تاریخ فوتبال ما بی سابقه باشد . هرگز فراموش نمیکنم که چگونه سنگ بنای باشگاه پاس را بنیان نهاد و استوار ساخت . بدون حمایت و با دستان خالی " تاکید میکنم با دستان خالی " و مجموعه ای را پایه گذاری کرد که قطب ورزش ایران شد و و این هرگز میسر نبود مگر , با تلاش و دوندگی تیمسار که عمر و جوانی اش را پای باشگاه ما ( پاس ) نهاد . من با چشمان خویش دیدم که او چگونه لباس کار پوشید و کف سالن باشگاه را با دستانش موزائیک کرد . آیا شما در میان مدیران باشگاهی هم دوره ما , چنین چیزی سراغ دارید ؟ ... زمین باشگاه را نیز , او فراهم نمود و تا آنجا که اطلاع دارم سند ان تا همین چند سال پیش نیز , هنوز به نام او بود . واقعا سختی کشید و حقیقتا علاقمند بود و عاشق ...... . خدا رحمتش کنه .... این اواخر , به سیرو سلوک میپرداخت و کمتر در میان جمع حاضر بود . دوران جوانی اش نیز , در اغلب رشته های ورزشی از جمله بسکتبال , فوتبال و والیبال تبحر داشت و از اعضا تیم ملی بسکتبال در المپیک 1948 لندن . تیمسار ما براستی که انسانی بی نظیر بود که من هنور شخصی را همپای او , ندیده ام .
* سه فرزند شایسته ایران , ارکان اصلی موفقیت باشگاه پاس , عزیزان به ترتیب از راست : استاد حسن حبیبی - زنده یاد داریوش اسدالهی ( مربی باشگاه پاس و مفسر توانای کیهان ورزشی ) - زنده یاد تیمسار فریدون صادقی ( بنیانگذار و مدیر باشگاه پاس ) ..... اردوی تیم فوتبال ارتش - پکن 1356
Accordingly, from left: General Fereydoun Sadeghi (founder of the Pas Club) - Dariush Asadollahi (journalist and major analyst of football in Iran) and Hassan Habibi (player, captain and head coach) .......... China - Fall 1977
------------------------------------------------------------
اگر بخواهم به یک ویژگی بارز تیمسار صادقی اشاره کنم , این خواهد بود که او هرگز میان بچه های خودمون ( باشگاه پاس ) با سایر باشگاه ها از جمله شاهین , دارایی , تاج , پرسپولیس , گارد ..... تبعیض قائل نمیشد و همواره به انصاف و برابری پایبند بود . البته گاهی در تشخیص حقیقت دچار اشتباه میشد اما , به این معنا نبود که بخواهد حق کسی , یا باشگاهی را بر منافع باشگاه ما یا بازیکنان پاس ترجیح دهد و این یکی از بارز ترین ویژگی های او بود . خدا بیامرز داریوش اسداللهی نیز همانند تیمسار صادقی , انسانی نازنین بود . او ابتدا , مربی من در پاس بود و از انجا که یک تحلیل گر آگاه و مفسر توانای فوتبال بود , به کادر نویسندگان کیهان ورزشی پیوست . پس از او بود که مسئولیت فنی پاس به من سپرده شد .
استاد عزیز , بی تردید یکی از بیاد ماندنی ترین خاطرات فوتبال ما , رقابتهای فوتبال انتخابی المپیک 1964 توکیو است . آنجا که برای نخستین بار با همت شما و تعدادی از بهترین فرزندان ایران , فوتبال ما به یک تورنمنت معتبر جهانی راه یافت . از آن روزها برایمان بگویید .
در حال تکمیل .......................
* بانوی ارجمند فریده ابری و عالیجناب حسن حبیبی .......... ضمن عرض تبریک سال نو , روزهایی سرشار از شادی و تندرستی برایشان آرزومندیم . اذر ماه 1396 - عکاس : استاد علی کاوه
----------------------------------------------
---------------------------------------------
* یک ویدئو کامل در باب بیوگرافی و خدمات استاد حسن حبیبی , در دست تدوین است که در آینده از سوی وبسایت جام تخت جمشید , ارائه خواهد شد .