* پله یا توستائو ....... ؟؟؟؟؟
=========
یکسال پیش از برگزاری جام جهانی ۱۹۷۰ , مهمترین سوال در رابطه با پدید آمدن بزرگترین تیم تاریخ از چهار کلمه تشکیل شده بود . " توستائو یا پله .... کدامیک ؟ " .... کدامیک مناسب تر است تا در پیکان طلایی خط حمله ی تیم ملی برزیل جای گیرد ؟ .... این سوال اما چگونه در اذهان علاقمندان پدیدار شد ... بسیاری پاسخ صحیح به همین سوال را , رمز موفقیت طلائی پوشان مکزیک ۷۰ میدانند . و آن عبارت بود از افزایش یا بالا بردن منطقی ضریب تهاجمی یک تیم تا مرز جنون ... !!!!!
آن روزگار سلطان پله , گل سر سبد تیم ملی و باشگاه سانتوز , هر روز با ثبت رکوردهایی خارق العاده و گاها دست نیافتنی , همانند نزدیک شدن به مرز ثبت ۱۰۰۰ گل زده .... تکلیف پست کلیدی و ارزشمند سنتر فوروارد تیم ملی را روشن کرده بود . جایگاه او نه تنها در تیم برزیل بلکه در در نوک پیکان خط حمله ی هر کشوری در جهان محفوظ بود . اما در هنگامه ی رقابتهای انتخابی جام جهانی ۱۹۷۰ و بازیهای دوستانه و تدارکاتی , مهاجم ریز نقش و کوچک اندام برزیل " توستائو " بیکباره فرا تر از انتظارات عمل کرد و با بثمر رساندن ۱۰ گل , بهترین و موفقترین مهاجم طلائی پوشان نام گرفت . گلهایی که بواقع بسیار زیبا و گاه در حد یک شاهکار بودند و می توانست , دمای استادیوم بزرگ و غول آسای ماراکانا را با تمامی ملزوماتش در کسری از ثانیه , تا حد یک دیگ مذاب و جوشان افزایش دهد .
با این اوصاف اما هنگامیکه برزیل از منطقه ی آمریکای لاتین جواز حضور در رقابتهای مکزیک ۷۰ را دریافت کرد , اغلب کارشناسان فوتبال در زمینه ی پست سنتر فوروارد تیم ملی به دو بخش تقسیم شدند . گروهی موافق توستائو و گروهی مخالف او .... آنها که مخالف بودند در رابطه با حضور توستائو در پست سنتر فوروارد چنین عقیده ای داشتند :
جثه ای او بسیار سبک است . بنابر این هیچگاه یک سانتر فوروارد عالی نخواهد شد . فوتبال امروز یعنی قدرت و این فوتبال به مردان نیم تنه اجازه نمیدهند که چون فلز نوک پیکان در دیوار های دفاعی تیمهای مقابلشان , فرو روند . اینک عصر بولدوزرهاست , عصر نیروهای طبیعی است . نگاه کنید مولر المانی را یا جف هورست انگلیسی را یا دیگر گلزن های اروپایی را ...در گذشته که ما قهرمان جهان شدیم , واوا را داشتیم که او را بخاطر شجاعتش در محوطه جریمه , شیر ( Lion ) می نامیدند . ... یک شجاع , یک فاتح یا یک غول که بی پروا به استقبال خطر می رفت ... نه آنکه از آن بهراسد .
اما در مقابل گروه دیگری بودند که نظری مخالف گروه اول داشتند . آنها توستائو را یک سنتر فوروارد بزرگ و سرنوشت ساز میدانستند که در بهترین روزهای ممکن , به اوج فوتبالش نزدیک شده . با اینحال اما تعداد مخالفان , بسیار بیشتر از موافقانش بود و همین نسبت در سطح جهان نیز صادق بود و تنها چند کارشنای معتبر از انتخاب توستائو برای پست سنتر فوروارد برزیل در مکزیک ۷۰ حمایت کردند که یکی از آنها , مفسر شهیر فرانسه ؛ آلن فونتن " بود ....
با اینحال اما هر چه که به زمان برگزاری رقابتهای جام ۷۰ نزدیک شدیم . بر تعداد موافقان افزوده و از جمع مخالفان کاسته شد و انها که او را روزی یک بی حاصل می نامیدند , بمرور تغییر عقیده دادند ...... ولی این نیز پایان مخالفت ها نبود چرا که از ان پس , منتقدان میگفتند : توستائو صاحب روشی بسیار نزدیک به پله است , پس این دو را نبایست همزمان به بازی گرفت . و این به معنای قربانی شدن توستائو بود چرا که آن روزها اگر از ۱۰۰ برزیلی سوال میشد که بنظر شما کدامیک ( پله یا توستائو ) را برای پست سنتر فوروارد ترجیح میدهید , ۹۰ درصد پله را ارجح بر توستائو میدانستند . فرقی هم نمیکرد .... آن روزها هر بازیکنی را کنار نام سلطان قرار میگرفت , نتیجه همان بود . اما یک نکته ظریف دیگر نیز وجود داشت و ان اینکه , قدرت تهاجمی و فیزیک مناسب پله , این اجازه را به او میداد که چند گام عقب تر از پست سنتر فوروارد نیز و همان کارایی و اثر بخشی را داشته باشد ولی در مورد توستائو چنین نبود . پس مدیر تیم ملی ژائو سالدانو تصمیم اش را اینگونه عملی کرد که توستائو بعنوان مهاجم هدف عمل کند و پله چند گام از او عقب تر بعنوان مکمل یا پوشش دهنده خط حمله عمل کند . اما این تصمیم می بایست بگونه ای اعلام گردد تا کمترین میزان واکنش منفی را میان جامعه فوتبالی برزیلی ایجاد کند بنابر این , آن دو ( پله و توستائو ) خود دست بکار شدند تا دنیای فوتبال صاحب یک تجربه ی تازه گردد .
آنها به رسانه ها و مطبوعات گفتند : اصلا مهم نیست که سنتر فوروارد باشند تا یک گام عقب تر , مهم آن است که هر دو همزمان در ترکیب باشند چرا که در این صورت است که , شاداب تر و موفقتر عمل میکنند و این , بسود تیم ملی است .
ابتدا پله پیش قدم شد و در طی یک مصاحبه پس از انجام یک مسابقه تدارکاتی که از شبکه ی دولتی کشور برزیل نیز زنده و مستقیم پخش میشد گفت : دیدید ... دیدید که من و توستائو با حضور یکدیگر چقدر موفق بودیم . من با توستائو خوب بازی کردم . همین جملات مختصر شرایط را بکلی تغییر داد . در واقع کلام سلطان پله , تضمین استحکام حضور توستائو نزد جماعت فوتبالدوست برزیل شد . ان روز او , یک گام پشت سر توستائو بازی کرده بود .
و در مقابل توستائو نیز چنین گفت :
برای احترام به راستی میگویم که دوست دارم همیشه در کنار " پله " بازی کنم . تجربه ی مسابقات انتخابی , ۶ برد متوالی با آن نتایج شگفت انگیز , تعلق خاطر مرا برای بازی در کنار پله , بشدت افزایش داد آنقدر که دیگر به آن ایمان کامل دارم . این ها را برای تملق یا تبلیغات نمیگویم . اکنون که ۲۲ سال دارم , پس از ۵ سال حضور در فوتبال حرفه ای , به شناختی دست یافته ام که بتوانم بر حرفه ای ام تسلط داشته باشم . اما خوب میدانم که این پنج سال را می بایست به دو بخش مجزا تقسیم کنم . ابتدا قبل از آشنایی با پله و سپس بعد از آشنایی و زندگی در کنار پله و بایستی اقرار کنم که این بخش دوم است که حلاوت و دلچسبی فوتبال حرفه ای را به من چشانیده است .
سلطان پله و توستائو زوج رویایی خط حمله ی برزیل در رقابتهای انتخابی جام جهانی ۱۹۷۰ , یکسال بعد در شرایطی فاتح ابدی جام ژول ریمه شدند که با همکاری یکدیگر توانستند مجموعا , ۶ بار دروازه رقبایشان را بگشایند و بارها و بارها نیز , برای دیگر مهاجمانشان خلق موقعیت نمایند . آنها اما پیش از ان تنها یکبار در سال ۱۹۶۶, حضور در کنار یکدیگر را تجربه کرده بودند که اصلا موفقیت آمیز نبود و پس از آن در جام جهانی ۱۹۶۶ , توستائو تنها یکبار مقابل مجارستان برای تیم ملی بازی کرد که پله آن روز غائب بود . بر این اساس تا پیش از انتخابی جام جهانی ۷۰ , انها هرگز فرصت نیافته بودند تا ارزشهایشان را در کنار یکدیگر بنمایش بگذارند .
* توستائو و سلطان پله , هماهنگ چون یک روح در دو کالبد .... جام جهانی ۱۹۷۰ - گوادلاخارا - ۲۱ خرداد ۱۳۴۹
=================================